نشانِ راه

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

نشانِ راه

نشان را علامت و نشانه معنا کرده‌اند. در اینجا نشان‌های راه زندگی در پیچ و تاب‌ها بیان می‌شود. آن نشان‌هایی که حافظ به زیبایی گفت:
از امتحان تو ایام را غرض آن است / که از صفای ریاضت دلت نشان گیرد

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۳۳ مطلب با موضوع «کتابخانه» ثبت شده است

این کتاب را خیلی دوست دارم، هر بار که ورقش می‌زنم، انگار برایم تازگی دارد و پر از حرف‌های آموزنده و خوب است. یکی از بهترین چیزهایی که از این کتاب در خاطرم نگه داشتم این است که جایی نویسنده می‌گوید ما افسردگی می‌کنیم. در واقع او مخالف واژه منفعل افسرده بودن است. می‌گوید ما افسردگی را انتخاب می‌کنیم چون افسردگی کردن از تغییر دادن شرایط کنونی برای ما راحت‌تر است.

این کتاب در ابعاد مختلف صحبت می‌کند از آموزش گرفته تا ازدواج و ... و در هر فصل شما درمی‌یابید که همه چیز به خود شما مرتبط است.  حتی استرس شما  یعنی زندگی باب میل شما نیست. پس برای کاهش استرس در راستای دنیای مطلوب خودت قدم بردار.

در واقع طبق گفته خود نویسنده «تئوری انتخاب یک روانشناسی کنترل درونی است و توضیح می‌دهد ک چرا و چگونه دست به انتخاب‌هایی می‌زنیم که مسیر زندگی ما را تعیین می‌کنند».

ویلیام گلسر از تجربه چهل سال روان‌پزشکی خود در این کتاب سخن می‌گوید.  به جرات می‌گویم بهترین کتاب روانشناسی است که تاکنون مطالعه کرده‌ام. کتابی که عمقی به مسئله درون شما می‌پردازد. خواندن آن را به همه توصیه می‌کنم. اعم از کسانی که می‌خواهند ازدواج کنند، معلم یا استادها، دانش‌آموزان و دانشجویان، مدیران و کارفرماها و ... .

و نکته مهم این کتاب ترجمه‌های متعددی دارد، اما ترجمه اصیل و بسیار خوب این کتاب ترجمه دکتر علی صاحبی است. ترجمه دیگری را که نگاه کردم نسبت به ترجمه ایشان ضعف دارد. خود مترجم  مربی مورد تایید انستیتو ویلیام گلسر است.

کتابی که من خواندم، چاپ ۲۸ام این اثر بود. هر چند طولانی است، اما جذاب و خواندنی است.
شما چه این  کتاب را خواندید؟ چه نظری در مورد آن دارید؟

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۹ ، ۲۳:۵۴
پرستو مرادی

 

پستی را امروز در اینستاگرام دیدم که در آن فردی بیان می‌کند که افراد فقیر ساعت 5 صبح بیدار میشوند تا دیروقت کار می‌کنند و... بعد می‌خواهد راه‌های پولدار شدن را بگوید که مطمئنا هم پول درآوردن در کمترین زمان!

این مسئله برای من از این منظر حائز اهمیت بود که این افراد درست دست گذاشتن روی یک مسئله رو به وخیم شدن بیشتر و آن هم «کم صبر شدن و ارضا فوری» آدم هاست. همه ما میخواهیم خیلی زود به اهداف خودمان برسیم، اصلا خود خدا در قرآن هم به این مقوله اشاره کرده است «وَ کانَ الانسانَ عجولا» (آیه 17 سوره اسرا).  اما این بی صبری و ارضا فوری این روزها خیلی بیش از گذشته دارد تقویت میشود و بدون شک آثار مخربش را هم خواهد گذاشت. شما می‌بینید که افراد سریع در یک رابطه عاطفی میخواهند زود به نتیجه برسند، اما در گذشته چنین چیزی نبود. صبر و بردباری بیشتری بر انسان ها حاکم بود. کیفیت روابط افراد با گذشته خوب تر نشده است. افراد زمانی لازم برای شناخت همدیگر اختصاص نمیدهند و این میشود که ناکامی در روابط بالا میرود.

از مسئله عاطفی که بگذریم، در مسئله درسی و مهارت محوری هم همین طور است، به عنوان مثال کاسبان زبان انگلیسی هر کدام یکی کتابی را منتشر کردند که شما یک ماهه و با همین کتاب زبان را یاد بگیرید، اما همه ما میدانیم که فرآیند یادگیری زبان یک مسئله زمان بر است. درست همان طوری که یک کودک زمان طولانی باید صرف کند تا زبان گفتاری خوبی پیدا کند.  چند بار شده ما بخواهیم پرونده زبان خود را سریع ببندیم؟ اما نخواستیم صبر کنیم و با اختصاص روزی یک یا دو ساعت مداوم در یک زمان طولانی زبان را یاد بگیریم؟ من هم اوایل تفکر اول را داشتم، اما وقتی سیستم را به سمت تفکر دوم سوق دادم، اتفاقا با ساده ترین کتاب ها اما در برنامه ای طولانی مدت توانستم مهارت هایی را یاد بگیرم، از جمله زبان انگلیسی

در مسئله ورزشی هم همین طور است، شما نمیتوانید بدون صعود به قله های کم ارتفاع تر از دماوند، یکباره بخواهید عزم صعود به دماوند را داشته باشید، شوخی که نیست، مسئله هم هوا شدن و ... مطرح هست. مسئله صعودزدگی و ... . پس میبیینم در مقوله ورزش هم یک ماهه یا سه ماهه کسی قهرمان نمیشود! یا قهرمان که نه در رشته ای حرفه ای نمیشود. یادم هست برای خوابیدن روی آب در شنا، خیلی تلاش کردم، برای مهارتی که روز اول میدیدم برای خیلی ها مثل آب خوردن است. مربی گفت، همه روز اول خیلی زیر آب رفتند، مهم تمرین کردن است.

حالا این افراد با حربه‌ها و گفته‌های بی اساس فقط دست میگذارن روی همان ماهیت عجول بودن انسانی ما و تورشان را پهن می‌کنند، ما باید مراقب باشیم. اصلا حرف آن آقا کاملا اشتباه بود، خیلی از بهترین ها و ثروتمندترین ها، حتی بیش از ساعت 5 صبح بیدار شدند و دیرتر از همه خوابیدند، آنها حتی بیان میکردند که انگیزه شان، آنها را بیدار میکند نه ساعت کوکی!

پس اگر وارد کسب و کاری شدید، به خودتان حق اشتباه بدهید و اینکه با مرور زمان یک کارمند موفق، پس از آن مدیر موفق و... خواهید شد. فریب اینکه میتوانستی 20 روزه پولدار شوی و ... را نخورید، یک درخت هم از زمان نهال شدن تا میوه دادن، زمان زیادی را باید سپری کند.

باید خودمان را واکاوی کنیم. این روزها ما حتی تحمل کمی دیرتر لود شدن موبایل یا کامپیوتر خودمان را هم نداریم. راستی چرا ما اینقدر کم طاقت شده ایم؟ چرا از خواندن متن های طولانی اجتناب می کنیم؟ چرا میخواهیم در یک نگاه، زود همه چیز را بفهمیم؟ به نظرتان زمان آن فرا نرسیده که کمی تامل کنیم و بیشتر در خود بنگریم؟

در روابط خود، در یادگیری مهارت‌ها، در افزایش ثروت خود، آهسته و پیوسته قدم بردارید و صبر کنید.

به عنوان پیشنهاد، همین مقوله کم صبری را هم در گوگل سرچ کنید، میبینید که افزایش بی صبری حتی چه تاثیرهای منفی بر بدن میگذارد. پس برای سالم نگه داشتن جسم و روان خودمان به خودمان برای یادگیری، برای ایجاد یک رابطه سالم و ... زمان بدهیم. از ماهیت عجول بودن فقط به عنوان محرکی استفاده کنید که جلوی اتلاف زمان شما را بگیرد و به شما بگوید شاید فردایی نباشد، امروز بهترین خودت باش

 

 

پیشنهاد میکنم حتما این ویدیو بارگذاری شده را هم ببینید. در خصوص همین مقوله ارضا فوری و آسیب شناسی آن است.

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۹ ، ۰۰:۰۵
پرستو مرادی


این عنوان کتابی است که به ما کمک می‌کند که زمانی که در حجم زیادی از کار قرار گرفتیم و نمی‌توانیم کارهای دلخواه خود را انجام دهیم، برنامه خوبی برای خودمان تدوین کنیم.
به قول یادداشت پشت جلد کتاب «این کتاب به شما نشان می‌دهد چه طور نیازها را در زندگی‌تان تشخیص دهید و حدودی برای خود تعیین کنید و به تعادل بیشتری در زندگی و کسب و کار برسید».
یک جایی از کتاب می‌گوید «مهم‌ترین وظایف شما آن‌هایی هستند که از همه بیشتر #مشتاق آن‌ها هستید یا حتما باید آن روز انجام بشوند»
در واقع این کتاب نشان می‌دهد چطور کارهای اساسی را انجام دهیم.
به کسانی که دنبال یک کتاب مفید برای نحوه مدیریت زمان و برنامه ریزی و بهبود شرایط کاری و برنامه ای شان است. این کتاب و عادت‌هایی که می‌گوید و راهکارهای خیلی خوبش را پیشنهاد می‌کنم.
ممنونم از #نشر_هنوز بابت انتشار این کتاب خوب و خانم #لیلا_شاپوریان بابت ترجمه خوب این کتاب

شما چه کتابی برای برنامه ریزی و مدیریت زمان می‌شناسید؟

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۹ ، ۲۳:۳۸
پرستو مرادی
 

گاهی نیاز است که رابطه خودمان با خدا را مرور کنیم و بدانیم واقعا رابطه ما وضعیتش چطور است؟ اصلا ما در این رابطه کجاییم و خدا کجاست؟  خودمان را بشکافیم و بدانیم دلیل ناآرامی‌های درونی ما از کجا نشات می‌گیرد؟

اینکه در گوش ما خواندن خوب باش آیا واقعا معنای بندگی همین است؟ اگر اینچنین بود که خیلی از مخلوقات خدا  فطرتا با هم نوعان خود خوب است.  خوب است بدانیم سهم در رابطه عبد بودن کجاست.

کتاب را خیلی وقت بود خریده بودم، شروع کردم به خواندش، دیگر نتواستم کنارش بگذارم، وقتی فهمیدم خوب بودن یکی از فواید و به قول امروزی ها  اشانتیون بندگی است. هدف از بندگی خوب بودن نیست. اصلا وقتی بنده خدا می‌شوی، ناگریز خوب می‌شوی.

ورق می‌زنی و می‌فهمی باید در ضمیر ناخودآگاهت این هک شود که هیچ چیز متعلق به تو نیست، وقتی اینچنین شد، دیگر بابت از دست دادن‌ها بهم نمی‌ریزی و برآشفته نمی‌شوی

یک جای کتاب نویسنده می‌گوید: «بچه کوچکم را بردم بیرون از خانه و مشغول تماشای اطراف بود و در همین حال دست خودش را در هوا می‌چرخاند تا دست مرا بگیرد...من کمی دستم را عقب کشیدم که بدانم چکار می‌کند. بعد از مدتی با نگرانی برگشت  نگاه کرد و جای دستم را پیدا کرد و دستش را به دستم رساند و باز مشغول تماشا شد. در  آن لحظه خیلی از خدا خجالت کشیدم. گفتم من وابستگی و احتیاجاتم به خدا از این بچه بیشتر است، ای کاش من هم هر روز صبح که از خانه بیرون می‌آمدم دستم را می‌گرداندم تا دستم را به خدا بدهم، بعد مشغول تماشا بشوم»

از نگاه من، خدا برای ما چیزی کم نگذاشته است، این ماییم که خیلی کم گذاشتیم. همدیگر را آزردیم و از راهنمای وجودی خود برای زندگی بهتر کمک  نگرفتیم. به گمانم دستورهای خدا با تمام سختی‌هایش برای رشد و شادی ماست، اما ما غافل از رحمت پشت دستور هستیم و اشتباه آنجا بود که به حرفش گوش ندادیم و در جهان نگاه نکردیم و تفکر نکردیم که حضورش را دریابیم...اگر کمی در چمنزار قدم بزنیم و آسمان را نگاه کنیم، بی‌شک آرام آرام عاشق او می‌شویم...

او منتظر که ما برگردیم...

خواندن این کتاب خالی از لطف نیست و شاید نگاهی دیگر به ما ببخشد برای بیشتر تامل کردن در الطاف خدا

از نگاه تو رابطه با خدا چطور است؟

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۹ ، ۲۳:۲۲
پرستو مرادی

دو سال پیش در نمایشگاه بین‌المللی قدم می‌زدم، جویای کار بودم، اتفاقی روبروی غرفه شرکت ملی مس ایستاده بودم و مجله «عصر مس» را ورق می‌زدم، به غرفه‌دار گفتم من می‌توانم با شما همکاری کنم؟ گفت اجازه بدهید، دبیرتحریریه مجله اینجا هستند. یک خانم از بین دیواره‌های غرفه مرا به داخل دعوت کرد و چند سوال  پرسید و کارت ویزیت خودش را داد و گفت: رزومه‌ خودت را برایم بفرست.
حدود ۴ ماه بعد، برای تهیه دو گزارش با من تماس گرفتند. گذشت تا یک روز در خرداد ۱۳۹۸ تلفنم زنگ خورد و دعوت به یک گفتگو برای همکاری.
رأس ساعت ۵ غروب می‌رسم به خانه موزه بتهوون، #کافه_بالا. خانم دبیرتحریریه از بالا سلام می‌دهد و ما می‌نشینیم کنار همین میز و گفت‌وگو شروع می‌شود.

از تفاوت نسخه‌های بیزینس و معمولی واتساپ می‌گوییم و ... و کم‌کم از دغدغه‌های تیم جوان #پایش_معدن_هوشمند می‌گوید و پس از آن از دغدغه‌های محیط‌زیستی خودش. کمی هم از دردسرها و خاطرات روزنامه‌نگاری را مرور می‌کنیم.  دعوت همکاری قبول می‌شود و  کمی از خانه موزه بازدید می‌کنیم و بعد در مسیر از تاریخ می‌گوید.
از آن روز یک سال گذشته است. من تا امروز مدیرعامل خوب مجموعه آقای سیامکی را ندیده‌ام،😎 چون ایران نیستند. اما بیشتر از یک موقعیت شغلی حضوری با ایشان در مورد ایده‌ها و گزارش‌ها صحبت کرده‌ام. مدیریت مجازی عالی این تیم، یادگیری ابزارهای نوین، دغدغه‌مندی ها، حرف درست و مستند را انتشار دادن و... تمام چیزهایی است که در پایش معدن می‌آموزم.

یک روز که از ایرادهای زیاد گزارش‌هایم خسته شدم، گفتم: شما که خودتان بهتر بلد هستید، بهتر است نیروی معدنی جذب کنید. خانم علی‌بیگی همان دبیر تحریریه یاد شده❤️، گفت: می‌توانیم اما این دیگر معنای تیم و نیروسازی نیست!  ما دنبال رشد و ایجاد تیم قوی هستیم. به شوخی گفتند، اصلا ما دوست داریم یک نفر باشد که غلط بنویسد و ما ایراد بگیریم😁.

می‌خواهم بگویم از نوشیدن این چای ☕ و این همکاری خوشحالم. نه به‌خاطر کار، نه! چون با تیمی کار کردم و اگر خدا بخواهد ادامه خواهم داد که بیشتر از آنکه احساس کنم رابطه رئیس و کارمندی بوده، رابطه دوستی و هم‌افزایی است.🌱

و نکته مهم، اگر آن روز جسارت نمی‌کردم و برای کار اقدام نمی‌کردم و مثل خیلی ها فقط در نمایشگاه قدم می‌زدم، امروز این همکاری و آشنایی رقم نمی‌خورد.
آن روز دوستم گفت، پرستو بیخیال، اما من بیخیال نشدم.

دوست من! تو قدم اول را بردار، تو چه می‌دانی سرنوشت چه خواهد شد...

 


 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۴
پرستو مرادی


هر کسی نگاه و نگرشی متفاوت به مفهوم شهادت دارد و همه‌ ما روایت‌های متعددی از جنگ، از رزمنده‌ها، از اسارت‌ها و... شنیده‌ایم. گاه روایتی آکنده از شگفتی و گاه آکنده از غم و اندوه. گاه این روزها هم به‌دلیل ناکارآمدی برخی مسئولان، سخنانی می‌شنوم در باب شهدا که دلم را به درد می‌آورد. می‌دانی چرا می‌رنجم؟ چون از نزدیک غربت و اشک خانواده شهدا را دیده‌ام. از نزدیک دست خط شهدا را خواندم که چه امیدی به آینده کشور داشتند و برای چه رفتند.  من از روی اطلاعات شبکه‌های مجازی و داد و دعواهای حزب‌ها از شهید سخن نمی‌گویم، از شنیدن روایت‌ها از بیان خانواده‌هایشان و ... سخن می‌گویم.

نوجوان که بودم در طرح همکلاسی آسمانی، به خانواده شهدای دانش‌آموز سر می‌زدیم و مستند زندگی شهدای دانش‌آموز شهر خود را تهیه می‌کردیم، گاه روایت‌هایی می‌شنیدیم از نوجوان‌های شهیدی که هم سن‌و سال ما بودند اما نگاهی کلان‌تر از نسل ما به زندگی داشتند و پس از دیدارها، ساعت‌ها در خود فرو می‌رفتیم. اولین پرونده، پرونده شهید «محمدرسول رضایی»، کوچک‌ترین شهید استان همدان روی میز بود تا رسید به شهدای دیگر مثل مجید کرمی، مهرداد صوفی و... .

وارد دانشگاه که شدم، همین طرح را برای شهدای دانشجو شهر محل تحصیل به دانشگاه ارائه دادم و تیم‌های مستندسازی را تشکیل دادیم و شروع به مستندسازی کردیم. رسید به طرح کوله‌بار و عازم جنوب شدم، سال ۱۳۸۹ در منطقه اروندکنار مشغول خدمت‌رسانی به مردم بودیم، حوالی ۱۰ شب بود که مادر شهید گمنامی نزد ما آمد و گفت: «پسرم زمان رفتن گفت ۷ روز دیگر برمی‌گردم و الان ۲۷ سال است منتظرم این ۷ روز تمام شود»! آری قصه شهدای گمنام، روایت غریبی مادر و پدرهایی است که سال‌هاست چشم انتظار قاب در هستند. پدر و مادرها معنای انتظار را بهتر می‌فهمند. انتظار جانکاه است. از آن روز، قصه شهدای گمنام برای من با تمام شهدا فرق کرد، آن‌ها شقایق‌های غریب در زمان هستند که تمام ایران خانواده آن‌ها شده‌اند.

از آن روز نیز برایم خادمین شهدای گمنام قابل احترام بوده‌اند، از جمله هیئت تپه نورالشهدا، هیئتی مردمی که یک شب میهمان‌شان بودم و با مهربانی و فروتنی پذیرای ما شدند. کسانی که حتی نام‌شان را نمی‌دانم، اما ادب و مهربانی آن‌ها در خاطرم همیشه ماندگار است.

اگر روزی کلکچال رفتید، حتما سری به این مکان آرام بزنید، تضمین می‌کنم، یک غروب اینجا دل شما را خواهد برد.

به وقت اول بهار من در تپه نورالشهدا در ۱۸ خرداد ۱۳۹۹

 


 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۵۸
پرستو مرادی

 

گاهی پیش می‌آید در سختی‌های زندگی و ارتباط با آدم‌ها به چالش‌هایی بربخوری که ندانی با آن‌ها چه کار کنی، می‌افتی وسط ناراحتی‌ها، دل‌شکستگی‌ها، تندی و نامردی‌ها و دنیایی قضاوت کردن‌ها.

آدم‌ها زورگویی که حق آرامش تو را گرفتند و حالا به ظاهر می‌خندند و کارهایشان بر مدار موفقیت می‌چرخد. حالا تو بنشین و غمبرک بزن و بگو فلانی حالم مرا خراب کرد.

نه جانم، بلند شو و کمی فاصله بگیر از این اتفاق‌ها، دور شو. بعد یک کتاب خوب مثل این کتاب «تانگ‌فو روش برخورد با افراد دشوار» را در دستت بگیر و بخوان تا بفهمی کجا به‌راحتی می‌توانستی از مشاجره و ناراحتی‌ها جلوگیری کنی و بجای حسرت خوردن، بیاموزی ادامه راهت را بهتر طی کنی و نگذاری اشتباهی دوباره تکرار شود.

خواندن این کتاب را با متن روانش توصیه می‌کنم. در کنار جملات خوبش، یاد می‌گیری چطور با همدلی کردن از یک مشاجره جلوگیری کنی. یاد می‌گیری زمان صحبت کردن با بچه‌ها خم شوی تا مجبور نشوند با حس ناتوانی و کوچکی با تو بحث کنند. یاد می‌گیری مهم نگرش و واکنش توست در حل رخدادها و تو باید نحوه برداشت خودت را تغییر دهی. یاد می‌گیری وسط دعوا قانون این باشد، توهین ممنوع یا جدایی از هم ممنوع!

این کتاب پر از مثال‌های واضح و عینی است. اگر کسی می‌خواهد راحت‌تر از کنار چالش‌ها عبور کند، در هر پست و سمت و جایگاهی که هست، مدیر باشد یا کارمند، معلم باشد یا شاگرد، پدر باشد یا پسر، مادر باشد یا دختر، دوست باشد یا آشنا، خواندن این کتاب کمکش می‌کند.

من این کتاب را در فیدیبو مطالعه کردم. نوشته سم هورن به ترجمه خوب نفیسه معتکف

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۱۵
پرستو مرادی

 

گاهی لابه‌لای کتاب‌های قطور و روزهای درماندگی و بلاتکلیفی از اهداف، خواندن یک  کتاب کوتاه با بیانی روان و فصیح حال آدم را خوب می‌کند. به ویژه وقتی به شما راهکارهای اجرایی خوبی برای بهتر شدن حالتان ارائه می‌دهد.

کتاب «باشگاه 5 صبحی‌ها» به قلم رابین شارما از جمله کتاب‌هایی است که با راهکارهای ساده به شما یاد می‌دهد که چطور می‌توانید بازدهی و راندمان خودتان را افزایش دهید. قبلا یک کتاب از این نویسنده خوانده بودم به نام «وقتی بمیری چه کسی برایت گریه می‌کند؟». از خواندن آن کتاب واقعا لذت بردم. پیشنهاد می‌کنم اگر می‌خواهید خیلی ساده بگیرید چطور کیفیت زندگی‌تان را بالا ببرید، حداقل در راستای اهداف تحصیلی و کاری، این کتاب کوتاه را مطالعه کنید.

من خودم نسخه الکترونیکی این کتاب را در برنامه طاقچه مطالعه کردم.

حالا شما از تجربه‌های خوبتان برای موفقیت در اهداف بگویید. چه کاری انجام دهیم کیفیت زندگی ما بالا می‌رود؟

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۳۱
پرستو مرادی

«رازهایی درباره مردان»

این روزها شبکه‌های اجتماعی یا جمع‌های دخترانه و زنانه خودمان پر شده از حرف‌هایی که چطور دل از مردها ببریم یا مجذوب‌شان کنیم و .... درحالی که اغلب گفته‌ها مبتنی بر روانشناسی عامیانه و یا حتی برای تجارت و کسب سود افراد است نه برای ساختن یک زندگی خوب.

می‌بینیم که دخترهای ما در تمام موقعیت‌ها حتی در استخر که باید صورت شما عاری از آرایش باشد، باز هم آرایش می‌کنند یا به عینه دیده‌ام که در ارتفاعات بالای کوه که آدم فقط در حال عرق کردن است، دختر ما لوازم آرایشش را آورده و آنجا در دل طبیعت هم تمایل دارد باز روی زیبایی خود کار کند و من واقعا آن روز صبح از دیدن آن صحنه ناراحت شدم که چرا از زیبایی طبیعی خودمان دقایقی خوشحال نیستیم؟

شبکه‌های اجتماعی از جمله همین اینستاگرام پر شده از تبلیغات آرایش و...، اما شما در این کتاب که نویسنده آن یک روانشناس است، متوجه می‌شوید که دلایل سرد شدن مردان از زن‌ها ربطی به آرایش و بدن ایده‌آلی شبیه فلان بازیگر ندارد، اینکه یک مرد همسر خود را رها می‌کند و خیانت می‌کند گاهی ریشه از آن این دارد که آنقدر همسرش برایش مادری کرده و مرد تمایلی به رابطه زناشویی با حس فرزند به مادر ندارد و بالعکس هم هست.

خواندن این کتاب را به تمام دوستان خودم چه مجرد و چه متاهل توصیه می‌کنم. حتی یک از فصل‌ها نیز به خوبی مشکلات جنسی بین همسران را توضیح داده است. در این کتاب شما یاد می‌گیرد که ارتقای دانش شما، طبیعی بودن شما، پاکیزه بودن و منظم بودن شما، شوخ طبع بودن شما و ... بسیار در رابطه شما موثر است. حتی می‌فهمید چرا رابطه‌هایتان سرانجامی گاها ندارد. در این کتاب مشکل‌ها به‌همراه راه‌حل‌ها به خوبی بیان شده و می‌فهمید خلاف باور عامیانه و رایج شده مردها از رفتار سرد و جدی خوششان نمی‌آید.

بحث گسترده است، نمی‌توان کتاب را خلاصه کرد، اما یادتان باشد، زندگی را بر اساس پست‌های تبلغاتی و زرد اینستاگرام و تلگرام و ... تحلیل نکنید. کتاب‌های خوب از نویسنده‌های خوب بخوانید. به ویژه در باب روانشناسی نویسنده تحصیل‌کرده همان رشته باشد نه کارشناس فروشی که برای ازدواج کتاب نوشته است.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۰۶
پرستو مرادی

این کتاب را دوست داشتم. جراحی عمیق وجود همه ما بود برای پیدا کردن بیماری درونی ما، بیماری به نام تکبر که پنهان شدنش تازه عوارض بیماری را هم بدتر می‌کند. در معرفی کتاب از بخش‌هایی از خود کتاب کمک می‌گیرم که می‌گوید: «تکبر مثل بیماری سرطان ممکن است به هر جایی از وجود انسان سرایت کند و خطرناک‌ترین جایی که ممکن است سرایت کند در قدرت عقل و فهم انسان است. اگر تکبر به عقل و فهم انسان بزند، دیگر راه نجاتی برای انسان نیست یا لااقل خیلی بعید است که امیدی به نجات او باشد» یا آنجا به خوبی مهم‌ترین دلیل رکود علمی حوزه و دانشگاه را همین تکبر و بی‌نیازی از تحقیق و دانستن می‌داند.

به‌خوبی نشان می‌دهد که آنانی که عمری در رفاه زیسته‌اند و به خود سختی نداده‌اند، در معرض ابتلای به تکبر هستند. چرا که «سختی‌ها موجب می‌شوند که انسان ناتوانی خود را درک کند و با همه دارایی‌ها و توانایی‌هایش، نیاز خود را به دیگران و به ویژه نیاز خود را به خدا بیشتر دریابد».

در این کتاب می‌فهمی که اگر بنده‌ای را به‌خاطر گناهش مواخذه کردی، تکبر بر خوبی خود داری و فکر می‌کنی که خوبی و چه بسا خدا او را ببخشد و اما تو را بخاطر تکبر بر خوب بودنت نه!

بعد خواندن این کتاب از خودم پرسیدم، چقدر از ما آدم‌ها دیگران را به‌خاطر خطاهایشان مواخذه کردیم در قلب و زبان خود؟ برخی از ما حتی گاهی از خشم فاصله گرفتیم و به زیردست خود سلام ندادیم و بر بزرگی دنیایی خود بالیدیم. برخی از ما یادمان رفت گاهی گناه تقدیر خداست که تو نقطه ضعف پنهانت را بیابی و برخی این گناه‌های تو را پتکی می‌کنند بر سرت. پس یک نصیحت دوستانه، خطا و گناه‌تان را به کسی نگویید و در محضر خدا بخواهید شما را ببخشد و آگاه‌تان سازد تا راه را بیابید.

در این کتاب حتی گاهی می‌فهمی که برخی توصیه‌ها نشان از همان تکبر پنهان دارد و وای بر ما اگر چنین توصیه کنیم همدیگر را.

شاید خیلی‌ها نویسنده را به خاطر جهت‌های سیاسی‌اش دوست نداشته باشند، اما مطالب اخلاقی و آموزه‌های ایشان از این باب بسیار عالی است. به جد این کتاب را به همه توصیه می‌کنم. به‌گمانم همه دچار این بیماری که مهلک‌ترین بیماری است هستیم.

نویسنده کتاب: علیرضا پناهیان و ناشر: نشر بیان معنوی است.

بخش هایی از کتاب در صفحه اینستاگرام من قرار داده شده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۰۹
پرستو مرادی