«توسعه و مبانی تمدن غرب»
یک شوخی بود همه چیز، به خنده گفتم موضوع انشا، علم بهتر است یا ثروت؟
استاد برگشت و گفت: خوبه، با این موضوع انشا بنویسید.
سر کلاس معادلات دیفرانسیل گفت بیا مقابل بچهها و انشایت را بخوان.گفتم نه! گفت باشه همان جا بخوان.
انشا را که خواندم. استاد با خودش انشا را برد. بعدها صدایم کرد و این کتاب را به من معرفی کرد.
درست ده سال پیش اولین بار بود که کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» را خواندم. کتابی که لایههای پنهان توسعهیافتگی را بر تو عیان میکند. اصلا انگار نویسنده مو را از لای ماست بیرون کشیده باشد، تازه میفهمی آنجا که آوینی نوشته است «فدا کردن اعتبار، شخصیت، حرمت و حیثیت انسانی به پای بت علم و فنشناسی، سوغات بزرگ تمدن مصرفی است»، یعنی چه؟
آنکه که سید مرتضی نوشته است «نظام آموزشی دانشگاهی نظامی "عرضی" است...پیوند طولی بین علوم در نظام آموزشی کنونی گم شده است و دیگر هیچ روحی وجود ندارد که این اعضای پراکنده را به یکدیگر پیوند دهد. فیزیک، شیمی، ریاضیات، ادبیات، فسلفه و معارف اسلامی و ... در عرض یکدیگر قرار گرفتهاند و دانشجو میتواند بدون آنکه در ذهن خویش پیوندی طولی بین این مواد درسی پراکنده برقرار کند و جایگاه هر یک را در مجموعه مقالات خویش بداند، هر یک از این مواد را دنبال کند».
آری تازه میفهمی چرا رشد نمیکند، تمام اجزای فکر ما را عرضی چیدهاند، مسیر رشد اما در راستای یک طول است.
به بهانه امروز، روز بزرگداشت سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی، خواندن این کتاب را توصیه میکنم و سپاسگزارم از استاد معادلات دیفرانسیلم به خاطر معرفی این کتاب بعد از آن شوخی انشا.