نشانِ راه

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

نشانِ راه

نشان را علامت و نشانه معنا کرده‌اند. در اینجا نشان‌های راه زندگی در پیچ و تاب‌ها بیان می‌شود. آن نشان‌هایی که حافظ به زیبایی گفت:
از امتحان تو ایام را غرض آن است / که از صفای ریاضت دلت نشان گیرد

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱۲ مطلب با موضوع «کتابخانه :: خودشناسی» ثبت شده است

انسان هر چه می‌کشد از زبان خویش می‌کشد. این زبان که گاه اگر سخن بگوید خیر کثیر را رقم می‌زند و گاه اگر سکوت آرامش را به ارمغان می‌آورد. حال بسته به فهم و تدبیر ماست که بدانیم کی و کجا سخن بگوییم و کجا سکوت کنیم. آیت الله مجتبی تهرانی در کتاب سخن و سکوت به خوبی معنای سخن و گفتار را بیان کرده اند و در ادامه برتری سخن بر سکوت و زمان های برتری سکوت بر سخن را بیان کرده اند. سخن خیر از سکوت خیر بهتر است و سکوت شر از سخن شر بهتر، چرا که اثر سخن شر چند برابر سکوت شر است.

با خواندن این کتاب تازه می‌توان فهمید چه بخش عمده‌ای از حرف‌های ما باطل و بیهوده است و چه بسا این سخن‌های دنیایی اثر مضری بر روح و روان ما باقی گذاشته است. خواندن این کتاب را به شما توصیه می‌کنم. قیمت مناسبی هم دارند.

به امید آنکه بیاموزیم چه زمان سخن خیر داشته باشیم و چه زمان سکوت خیر.

 

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۰ ، ۱۲:۱۷
پرستو مرادی

لارنس در کتاب «فلسفه تنهایی» می‌نویسد که: "اگر نتوانید خود را به فرمان آورید. در تنهایی هم می‌شود به خطا رفت، همچنان که در همراهی"

لارنس به معنا کردن تنهایی و خلوت و مباحث از این دست در این کتاب می‌پردازد. کتاب قابل تامل و زیبایی است و به شما نگاه تازه ای را به تنهایی می‌بخشد. ارزش چند بار خواندن را هم دارد.

او به خوبی آدم‌های تنها را معرفی می کند و می‌گوید که آدم‌های تنها، چون تنها هستند، زیادی حساسند و این حساسیت مانع از مشارکت اجتماعی آنها می‌شود. آدم‌های تنها بیشتر از دیگران نگران این هستند که دیگران آنها را چطور می‌بینند.

او در این کتاب حد نرمالی از تنهایی را نشان می‌دهد و بیان می‌کند که انزوا خوب نیست، اما خلوت چرا.

او می گوید: "آدم‌هایی که در انزوا می‌بالند، هیچ گاه یاد نمی‌گیرند خودشان را بشناسند و همچنین آن کسانی که در انزوا زندگی می‌کنند، قضاوت غلطی از خودشان دارند".

از اعتماد می‌گوید" تعمیم دادن بی اعتمادی به همه آدم‌های دور و بر یکی از مهم ترین شاخصه‌های تنهایی است".

در نهایت او معنای جالبی از بلوغ را ارائه می‌کند " بلوغ بیشتر از هر چیزی، توان تحمل تنهایی و انزواست".

امیدوارم ما هم به این سطح از بلوغ برسیم و میانه نرمالی از خلوت و تنهایی روشنگرانه را تجربه کنیم.

 

این کتاب از نشر گمان است.

امیدوارم از خواندنش لذت ببرید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۰ ، ۱۱:۰۴
پرستو مرادی

اول سلام خدمت شما

دوم بریم در مورد یه کتاب خوب با هم حرف بزنیم.

همه ما برامون پیش اومده که دچار انواع و اقسام شکست ها بشیم، چه شکست وسط یه بازی، چه شکست مالی، چه شکست عاطفی و هزار و یک نوع شکست دیگه. اما به نظرتون چطور میشه از دل این شکست بیرون بیایم و ادامه مسیر زندگی رو بهتر طی کنیم؟

همینطور که تو باغ کتاب قدم می زدم، چشمم به این کتاب « خرد شکست» افتاد. حقیقتش منم این روزها دچار  شکست های مختلف شدم و درونم پر شده از انواع و اقسام احساسات مختلف از حس گناه گرفته تا خشم، نفرت، شرم، اندوه و ... .

نویسنده همون شروع کتاب، حرف خوبی میزنه، میگه: «باید بفهمیم چطور شکست خوردیم که بفهمیم چطور موفق خواهیم شد» و بعد یه جای دیگه کتاب میزنه تو خال و میگه «شکست واقعی، شاید پی نبردن باشد». راست میگه، نه؟

یه جایی یادمه خونده بودم که زندگی ما رو مدام تو مسیر یه اشتباه قرار میده و تا زمانی که اصلاح نکنیم، خودمون رو هی تکرار و تکرار میشه تا بالاخره اون اشتباه تموم بشه.

این کتاب حرف های قشنگی داره، یه جا تو بحث شکست های عاطفی هم حرف نغزی میزنه و میگه «تجربه شما از شکست شخصی است و باید تا حد امکان از قضاوت دیگران دور بماند. برداشت دیگران به خاطر موانع عاطفی، فرهنگی، خانوادگی و کاری شان تحریف شده است و همیشه بهترین معیار برای زندگی شما نخواهد بود. در این زمانه تلاش برای جمع کردن لایک، سعی کنید تا حد امکان احساسات خود درباره شکست را از ارزیابی دیگران نسبت به آن رها کنید، هر چقدر هم که سخت به نظر برسد». خیلی این تیکه کتاب قابل تامله، چه بسا واکنش های ما بعد از شکست، به ویژه عاطفی به دلیل همون قضاوت های نابجا دیگران، بدتر شده باشه. پس یادتون بمونه وقتی شکست خوردید، شکست رو اول در درون خودتون و بی طرفانه بررسی کنین و بهایی به قضاوت و نظر اطرافیان ندین، چون هر چقدر هم که بخوان، باز در موقعیت شما نبودن.

 

کتاب خوبیه. من ازش یاد گرفتم، یه مقدار فعلا بی طرفانه تمام شکست هاموو بررسی کنم و به خودم زمان بدم که درون خودم حلش کنم و با این توصیه های باب شده امروزی پا نشم یهو بگم، الان یهو خوبم. گاهی یه سری چیزها یه مدت زمان میخواد.

این کتاب یه سری اصول هفت گانه با کلی مثال عینی گفته و چاپ اولش هم هست. بهتون خوندنش رو توصیه میکنم. یه کتاب کم حجم و خوندنی

مراقب خودتون و خوبی هاتون باشین

ارادتمند: پرستو

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۰۰ ، ۱۰:۴۸
پرستو مرادی

همه چیز بین آن دو از یک «ترس» شروع شد. روایت جدل بین دو نفر را می‌گویم.

در کتابفروشی قدم می‌زدم، به کتاب «فلسفه ترس» برخوردم و آن را خریدم. تا اینجا کتاب، نکات بسیار جالب و قابل تاملی را بیان کرده است. نکته اساسی که نویسنده در ابتدای کتاب بیان کرده است این است که «آنچه از آن می‌ترسیم و به چه میزان از آن می‌ترسیم، بستگی به درک و برداشت ما از جهان دارد، درک و برداشت ما از نیروهای خطرزایی که در آن هستند و اینکه چه امکاناتی برای حفاظت خودمان در برابر آن‌ها داریم. شناخت و تجربه ما از احساسات، مستقل از بستر اجتماعی‌مان، که احساسات در آن‌ها تجلی پیدا می‌کنند، نیستند». در جای دیگر نویسنده می‌گوید: « احساسات در بسترهای فرهنگی مختلف به شکل‌های کاملا متفاوتی ابراز می‌شوند... پس می‌توان گفت که احساسات وابسته به فرهنگ هستند».

در فصل معنای ترس نویسنده می‌گوید « ممکن است که به نظر بیاید که درک و برداشت و تفسیر شخص در معین کردن احساساتش نقشی حیاتی دارد».

نویسنده از ارسطو نقل می‌کند که « ما وقتی از چیزی هراسی نابجا، به شیوه‌ای نادرست، و یا در زمانی نادرست داریم مرتکب خطا می‌شویم».

نکته جالب‌تر این بود که نویسنده از ادموند برک نقل می‌کند « هیچ چیز به اندازه ترس آگاهی‌مان را از ما نمی‌رباید و عقل‌مان را زائل نمی‌کند» و سپس به سراغ ریشه ترس رفته و در نقل از دیگران می‌گوید که ترس ریشه در دوست داشتن دارد، در واقع ترس از چیزی نشات گرفته که فکر میکنیم دوست داشتنی های زندگی ما را تهدید می کند.

نویسنده تا سه فصل نخست حرف‌ مهمی را زده است که ما خودمان در ایجاد ترس‌ها و به‌طور کلی دیگر احساسات‌مان نقش داریم. یعنی تفسیر ما از وقایع است که احساسات ما را رقم می‌زند. چرا که ممکن است که در برابر یک مسئله یکسان، دو نفر واکنش و احساس متفاوت داشته باشند و این به بستر فرهنگی و برداشت آن‌ها مرتبط است.

این کتاب به نظرم خواندنی است.

برمی‌گردم به جدال آن دو نفر، شاید اگر اولی به جای سعی در تغییر خود رفتار و عمل و غلبه بر ترس، برداشت خود از ترس را تغییر می‌داد، جدال آن‌ها عمیق‌تر نمی‌شد و به طور خودکار رفتار تغییر می‌کرد. شاید اگر شناخت آن دو از بستر فرهنگی و رشد یکدیگر کامل‌تر بود، بهتر می‌توانستند احساسات همدیگر را معنا کنند.

ترس از ناکامی در رابطه، ترس از دست دادن، ترس از بی اعتمادی و... قدرت داوری صحیح را از افراد می‌گیرد، همانطور که بزرگان فلسفه هم اشاره کردند. پس به نظر می‌رسد که در زمان ترسیدن نباید حکمی صادر کرد یا تصمیمی گرفت، چون عقل قدرت لازم را ندارد. پس انسان بهتر است ابتدا برداشت خود از واقعه را درست معنا کند.

در آینده کمی بیشتر از این ترس حرف می‌زنیم.

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۰۰ ، ۲۱:۰۸
پرستو مرادی

 

در توصیف این کتاب، مترجم در پیشگفتار به صحبت‌های آقای محمدرضا شعبانعلی (@mrshabanali) اشاره می‌کند که گفته‌اند:  «#هوشمندی به تلاش دائمی کورکوانه نیست. گاهی هوشمندی به تشخیص لحظه مناسب قطع کردن تلاش است. در را اگر بکوبیم، دیر یا زود باز خواهد شد. اما دیوار را هر چه بکوبیم، در نخواهد شد»،

«بسیاری از سوانح #کوهنوردی، در مواردی روی می‌دهند که فرد کوهنورد، در تصمیم‌گیری بین ماندن و رفتن، بجای آنکه به آذوقه و مسیری که در پیش روی خود دارد توجه کند، به مسیری که طی کرده است توجه می کند.
گاهی اوقات، چیزی را که وجود دارد با چیزی را که بوده مقایسه می‌کنیم و فراموش می‌کنیم آن را با چیزی که می‌توانست باشد مقایسه کنیم...»

این کتاب سوال‌های خوبی را از ما می‌پرسد که بدانیم آیا واقعا مسیری که در پیش گرفته‌ایم درست است یا در تله جرات نکردن برای رها کردن دچار شده‌ایم. به شخصه در برهه‌ای هستم که بین برخی مسیرهای پیش رو با همین سوال ادامه دادن یا رها کردن مواجه شده ام و خرسندم که این کتاب در لیست خرید کتاب هایم بود.
سوال‌های راهنمای این کتاب، منحنی های #شیب، صخره و بن بستی که مطرح می‌کند، ما را در انتخاب رها کردن یا ماندن راهنمایی می‌کند.

چیزی شبیه توصیه استاد عزیزم دکتر مالک در سال ۱۳۹۲ که خواستم از مقطع کارشناسی ارشد انصراف بدهم، ایشان خلاف خیلی‌ها که #انصراف را چیز بدی می‌دانستند، اشاره کردند که اتفاقا به نقطه درستی رسیده ام و باید از #پل_شک زندگی خودم به خوبی عبور کنم.
فرصت‌های بی‌شمار زیادی را که نمی‌دیدم ایشان مقابل من قرار دادند. چقدر خوشحالم بابت آن چند دقیقه کوتاهی که از هزاران ساعت نصیحت برای من بهتر بود.
من در مقطع کارشناسی ارشد ماندم اما تاکتیک رفتاری خودم را در ادامه تحصیل تغییر دادم. شما هم در توصیه هایتان، آدم‌ها را در تله ترس از رها کردن قرار ندهید. هنر این است که فرد را به نقطه‌ای برسانیم که در #آرامش آینده را ببیند.

کتاب کم حجم است و در یک ساعت خوانده می‌شود. ناشر کتاب #نشر_آموخته است که آثار بسیار خوبی برای کسب و کار دارد. خواندن این کتاب را به همه و به ویژه به مدیران و والدین پیشنهاد می‌کنم.

شما هم از خاطرات خوب متوقف شدن‌های به موقع خود بگویید.

ارداتمند: پرستو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۳۹
پرستو مرادی

تعریف این کتاب را در بین چند پادکست #بی_پلاس شنیده بودم (البته پادکست همین کتاب هم موجود است که به شخصه تمایل داشتم بعد مطالعه آن را گوش دهم). در هر حال بالاخره آن را در لیست کتاب های نمایشگاه کتاب قرار دادم. کتابی که خودش به خوبی اهمیت موضوعش را در پشت جلد بیان می‌کند «آیا تا به حال احساس بیش از حد کار کردن و هم احساس بی مصرفی کرده‌اید؟ آیا تا به حال به این نتیجه رسیده‌اید که کارتان انجام امور پیش پا افتاده شده است؟ تابه حال  احساس کرده‌اید که سرتان شلوغ است، ولی بهره‌وری ندارید؟ انگار همیشه در حرکتید، ولی هیچ وقت به جایی نمی‌رسید؟ اگر پاسخ تان به هر کدام از این سوال‌ها مثبت است، راه خروج از این وضعیت #اصل_گرا شدن است».

کتاب فوق العاده ای است و آن را برای شروع سال جدید و برنامه‌ریزی سال جدید پیشنهاد می‌کنم. به شخصه از مطالعه آن بسیار لذت بردم و فهمیدم خود من اهداف کاملا واضحی برای خودم تعریف نکرده‌ام و همین عامل در برخی بی انگیزه شدن های من نقش داشته است.

در کتاب با مفهوم هزینه هدر رفت آشنا می‌شوید، هزینه ای که همه می‌پردازیم، درست زمانی که وقتی متوجه بد بودن فیلمی می‌شویم اما به خاطر هزینه بلیط تا انتهای فیلم در سالن سینما می‌نشینیم. 

در این کتاب یاد می‌گیرید که خواب چقدر در بهره‌وری شما موثر است و کم خوابی چه بلایی سر شما می‌آورد. با اهمیت بازی کردن و خلاقیت حتی در همین بزرگ سالی آشنا می‌شوید. این کتاب در ابتدا مفهوم اصل گرایی را می‌گوید و سپس راهکارها و نحوه اجرای آن را توضیح می‌دهد. کتابی که صفر تا صد موضوع را برای شما جا می‌اندازد. این کتاب در ٢٠ فصل نوشته شده است و ترجمه بسیار خوبی دارد. حجم کتاب هم خیلی بالا نیست.

به شما برآورد زمانی درست را یاد داده (حتی اگر دانشجو هستید، نحوه زمانبندی مناسب پروژه تان را بر مبنای تحقیقات به شما یاد می‌دهد) و می‌گوید چطور خودتان را با مفهوم قرار دادن حائل برای اتفاقات غیرمنتظره در مسیر برنامه تان آماده کنید و در سراسر کتاب مثال های موفق کسب و کارها و زندگی را بیان می‌کند.

به شخصه خواندن دو باره این کتاب را به خودم و سپس به شما پیشنهاد می‌کنم. حتما آن را تهیه کنید. قیمت بالایی هم ندارد، ۴۸ هزار تومان که می توانید با تخفیف هم از #نشر_آموخته تهیه کنید. 


 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۳۳
پرستو مرادی

خیلی از ما وقتی به خودمان می‌آییم، می‌بینیم که برخلاف میل باطنی تن به خواسته کسی داده‌ایم. خواسته ای که انجام دادنش درون ما طوفان به پا کرده بود و درون ما کشمکشی برپا کرده بود.
گاهی مجبوریم در رابطه‌ای بمانیم که آن طرف رابطه گفته اگر بروی، خودم را می‌کشم یا....
گاهی می‌شنویم، فلانی فرزندش را از ارث محروم می‌کند اگر...
یا گاهی کسی روی از ما برمی‌گرداند و اختلاف خودش را در آرامش مطرح‌ نمی‌کند...
یا کسی که پایداری دوستی اش را منوط به انجام برخی کارها می‌داند...
این ها نمونه هایی از باج گیری عاطفی است. خود ما هم جاهایی پیش آمده باج گیری عاطفی کرده باشیم. در واقع به گفته نویسنده، فرد باج گیر از ۲۰ مورد، ١٩ مورد متوجه باجگیری نیست.
این کتاب از بهترین کتاب‌هایی است که دو سال گذشته خواندم و مرا کمک کرد تا کمتر دچار تله باج گیری شوم و خودم هم متوجه باجگیری های خودم بشوم. گاهی اوقات تورق می‌کنم و باز از مطالعه آن لذت می‌برم.
از کتاب‌های خوب روانشناسی تخصصی است که قابل فهم برای همه ماست. قابل استفاده برای محیط کار، خانواده و... است.
قبلا در صفحه قبلی خودم معرفی کرده بودم. دلم نیامد به مخاطبین جدیدم در این صفحه معرفی‌اش نکنم.
بخوانیدش و از خواندش لذت ببرید و مراقب حرمت نفس هایمان باشیم.
از خانم شیخ جوادی هم بابت ترجمه بسیار عالی تشکر میکنم.

روزگارتان سبز☘️

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۲۱:۵۷
پرستو مرادی

همه ما ممکن است در اثر عوامل مختلف  افسردگی و اضطراب را تجربه کنیم. برخی از ماها میزان افسردگی و اضطراب‌شان به قدری بالاست که کارمان به داروهای افسردگی، اضطراب و اعصاب کشیده می‌شود.

جوهن هری که خودش سال‌ها مصرف‌کننده این داروهای افسردگی بوده، یک روز به این نقطه می‌رسد که حتی داروهای با بیشترین دُز مصرفی هم دیگر نمی‌تواند او را خوشحال کند. این نقطه درست زمان شروع پژوهش او درباره منشا اصلی افسردگی است. او به‌دنبال عواملی چیزی جز سروتونین و ... می‌رود.

جوهن هری متوجه می‌شود که ٩ عامل دلیل اصلی افسردگی هستند و بعد از بیان این ٩ عامل در بخش دوم کتاب، در بخش سوم به داروی ضدافسردگی می‌پردازد. دارویی که یک قرص نیست، بلکه مجموعه عوامل و تغییرهایی است که افسردگی، اضطراب و استرس ما را به شدت کاهش می‌دهد.

از جمله عوامل افسردگی یاد شده در این کتاب: نداشتن کار معنی‌دار، ارتباط نداشتن با دیگران، فاصله گرفتن از ارزش‌های معنی‌دار، فاصله گرفتن از دنیای طبیعی و... است.

جوهن هری به خوبی پرده از صنعت داروسازی داروهای افسردگی با درآمدهای بیش از ١۰۰ میلیارد دلاری برمی‌دارد و در کنار آن به شما نشان می‌دهد که بهبودی شما در گرو چه تغییرهایی است.

جوهن هری برخلاف روانشناسی عامیانه امروز که به شما می‌گوید، روی خودت کار کن و انفرادی بودن را ترویج می‌دهد، با بیان نتایج علمی به ما نشان می‌دهد که افسردگی ناشی از قطع شدن پیوندها و روابط است.

خواندن این کتاب را به همه توصیه می‌کنم، چون ممکن است که ما افسرده نباشیم اما با افزایش دانش خود می‌توانیم به بهبود افسردگی اطرافیان خود کمک کنیم.

حال دلتان خوب و روزگارتان سبز🍀🌱

ارادتمند شما: پرستو

از وب سایت بی پلاس نیز بابت معرفی این کتاب خوب، بسیار سپاسگزارم

از نشر پیکان و ترجمه خوب آقای مهدی قراچه داغی نیز تشکر می‌کنم.

بخش‌هایی از متن این کتاب در صفحه اینستاگرام من بارگذاری شده است

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۹ ، ۱۹:۲۱
پرستو مرادی

این کتاب را خیلی دوست دارم، هر بار که ورقش می‌زنم، انگار برایم تازگی دارد و پر از حرف‌های آموزنده و خوب است. یکی از بهترین چیزهایی که از این کتاب در خاطرم نگه داشتم این است که جایی نویسنده می‌گوید ما افسردگی می‌کنیم. در واقع او مخالف واژه منفعل افسرده بودن است. می‌گوید ما افسردگی را انتخاب می‌کنیم چون افسردگی کردن از تغییر دادن شرایط کنونی برای ما راحت‌تر است.

این کتاب در ابعاد مختلف صحبت می‌کند از آموزش گرفته تا ازدواج و ... و در هر فصل شما درمی‌یابید که همه چیز به خود شما مرتبط است.  حتی استرس شما  یعنی زندگی باب میل شما نیست. پس برای کاهش استرس در راستای دنیای مطلوب خودت قدم بردار.

در واقع طبق گفته خود نویسنده «تئوری انتخاب یک روانشناسی کنترل درونی است و توضیح می‌دهد ک چرا و چگونه دست به انتخاب‌هایی می‌زنیم که مسیر زندگی ما را تعیین می‌کنند».

ویلیام گلسر از تجربه چهل سال روان‌پزشکی خود در این کتاب سخن می‌گوید.  به جرات می‌گویم بهترین کتاب روانشناسی است که تاکنون مطالعه کرده‌ام. کتابی که عمقی به مسئله درون شما می‌پردازد. خواندن آن را به همه توصیه می‌کنم. اعم از کسانی که می‌خواهند ازدواج کنند، معلم یا استادها، دانش‌آموزان و دانشجویان، مدیران و کارفرماها و ... .

و نکته مهم این کتاب ترجمه‌های متعددی دارد، اما ترجمه اصیل و بسیار خوب این کتاب ترجمه دکتر علی صاحبی است. ترجمه دیگری را که نگاه کردم نسبت به ترجمه ایشان ضعف دارد. خود مترجم  مربی مورد تایید انستیتو ویلیام گلسر است.

کتابی که من خواندم، چاپ ۲۸ام این اثر بود. هر چند طولانی است، اما جذاب و خواندنی است.
شما چه این  کتاب را خواندید؟ چه نظری در مورد آن دارید؟

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۹ ، ۲۳:۵۴
پرستو مرادی
 

گاهی نیاز است که رابطه خودمان با خدا را مرور کنیم و بدانیم واقعا رابطه ما وضعیتش چطور است؟ اصلا ما در این رابطه کجاییم و خدا کجاست؟  خودمان را بشکافیم و بدانیم دلیل ناآرامی‌های درونی ما از کجا نشات می‌گیرد؟

اینکه در گوش ما خواندن خوب باش آیا واقعا معنای بندگی همین است؟ اگر اینچنین بود که خیلی از مخلوقات خدا  فطرتا با هم نوعان خود خوب است.  خوب است بدانیم سهم در رابطه عبد بودن کجاست.

کتاب را خیلی وقت بود خریده بودم، شروع کردم به خواندش، دیگر نتواستم کنارش بگذارم، وقتی فهمیدم خوب بودن یکی از فواید و به قول امروزی ها  اشانتیون بندگی است. هدف از بندگی خوب بودن نیست. اصلا وقتی بنده خدا می‌شوی، ناگریز خوب می‌شوی.

ورق می‌زنی و می‌فهمی باید در ضمیر ناخودآگاهت این هک شود که هیچ چیز متعلق به تو نیست، وقتی اینچنین شد، دیگر بابت از دست دادن‌ها بهم نمی‌ریزی و برآشفته نمی‌شوی

یک جای کتاب نویسنده می‌گوید: «بچه کوچکم را بردم بیرون از خانه و مشغول تماشای اطراف بود و در همین حال دست خودش را در هوا می‌چرخاند تا دست مرا بگیرد...من کمی دستم را عقب کشیدم که بدانم چکار می‌کند. بعد از مدتی با نگرانی برگشت  نگاه کرد و جای دستم را پیدا کرد و دستش را به دستم رساند و باز مشغول تماشا شد. در  آن لحظه خیلی از خدا خجالت کشیدم. گفتم من وابستگی و احتیاجاتم به خدا از این بچه بیشتر است، ای کاش من هم هر روز صبح که از خانه بیرون می‌آمدم دستم را می‌گرداندم تا دستم را به خدا بدهم، بعد مشغول تماشا بشوم»

از نگاه من، خدا برای ما چیزی کم نگذاشته است، این ماییم که خیلی کم گذاشتیم. همدیگر را آزردیم و از راهنمای وجودی خود برای زندگی بهتر کمک  نگرفتیم. به گمانم دستورهای خدا با تمام سختی‌هایش برای رشد و شادی ماست، اما ما غافل از رحمت پشت دستور هستیم و اشتباه آنجا بود که به حرفش گوش ندادیم و در جهان نگاه نکردیم و تفکر نکردیم که حضورش را دریابیم...اگر کمی در چمنزار قدم بزنیم و آسمان را نگاه کنیم، بی‌شک آرام آرام عاشق او می‌شویم...

او منتظر که ما برگردیم...

خواندن این کتاب خالی از لطف نیست و شاید نگاهی دیگر به ما ببخشد برای بیشتر تامل کردن در الطاف خدا

از نگاه تو رابطه با خدا چطور است؟

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۹ ، ۲۳:۲۲
پرستو مرادی