روزنوشت یازدهم دانشجویی: قدم زدن زیر سقف آسمان خودش یک نعمت است
جمعه شد و وضعیت فاضلاب آشپزخانه به افتضاح کشیده شد. مجبور شدند از بیرون نیرو تعمیر بیاورند. بالاخره ماجرای فاضلاب در واحد ما حل شد اما دردسر جای دیگر شروع شد. زمانی که من آشپزخانه را شستم. فاضلاب واحد 3 درست دو طبقه پایین تر افتضاح شد و آب وارد تمام اتاق بچه ها شده بود و من اطلاع نداشتم. خودم به شخصه ناراحت شدم از وضعیت کهنه بودن ساختمان و این روزگار دانشجویی.
در انتظار گذشت روز جمعه، هشت صبح روز شنبه، 11ام مرداد زنگ زدم آزمایشگاه و هنوز خبری از جواب نبود. گفتند 12، 12 زنگ زدم گفتند سیستم قطع است و گفتند شما که این همه صبر کردید، تا فردا هم روی آن!
نمیدانم گفتن این عبارت برای آن خانم چقدر راحت است، اما برای منی که نمیدانم ناقل بودم یا نه؟ مبادا به کسی آسیب زده باشم و اینکه کلی کار انجام نشده دارم و در انتظار اتمام این برزخ هستم، انتظار کشنده شده است. ناراحت میشوم و قطع میکنم. تا فردا...
8:30 امروز زنگ زدم، گفتند: منفی است!
آنقدر خوشحال بودم که پس من ناقل بیماری به هیچ کسی نبودم. به هیچ کس. با تمام شوق تمام اتاقم را مرتب کردم. رفتم آزمایشگاه برای پرینت کتبی یا ارسال جواب برای ارائه به دانشکده و انجام کارها
آب سردی بود بر پیکرم که کارمندها رفته بودند. کار مجوز ازمایشگاه من هم نمیدانم به کجا کشیده و در انتظار فردا هستم. یک مهر و یک تایید برای اتمام کارهای نیمه تمام و مانده ام این همه تعطیلی کرونا بس نبود که باز دانشگاه تعطیل شده!
در این افکار ناخوداگاه از این کنار گل های دانشگاه عبور میکنم، آسمان را نگاه میکنم و لبخند میزنم. میبینم اصلا یادم رفته بود من یک هفته انتظار قدم زدن زیر این سقف آبی را می کشیدم.
در تمام این روزها فقط به این فکر میکردم که چقدر حتی در همین شرایط رعایت پروتکل ها نعمت داریم و خود نمیدانیم. حتی قدم زدن با رعایت فاصله خودش نعمتی است که برخی سالهاست شاید از آن بی بهره هستند.
جواب آزمایش من منفی بود اما درس های خوبی آموختم که به زودی خواهم گفت...
سلام
خداروشکر که منفی بوده:)
و چقدر جالب که بیشتر به فکر دیگران بودین تا خودتون :)
خداروشکر بابت اسمون :)