نشانِ راه

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

نشانِ راه

نشان را علامت و نشانه معنا کرده‌اند. در اینجا نشان‌های راه زندگی در پیچ و تاب‌ها بیان می‌شود. آن نشان‌هایی که حافظ به زیبایی گفت:
از امتحان تو ایام را غرض آن است / که از صفای ریاضت دلت نشان گیرد

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۳۳ مطلب با موضوع «کتابخانه» ثبت شده است

به خودمان که می‌آییم می‌بینیم ساعت‌ها زمان را در شبکه‌های اجتماعی از دست داده‌ایم.
تلفن همراه خودمان را که جا می‌گذاریم، استرس می‌گیریم.
بیکار که می‌شویم اولین چیزی که دستمان می‌گیریم تلفن همراه است.
ساعت‌ها بی هدف بین تبلیغات ها می‌چرخیم.
موبایل بالای سر ماست و می‌خوابیم و صبح بعد بیدار شدن، در عالم خواب و بیدار اول آن را چک می‌کنیم.
نوتیفکشن ها مدام تمرکز ما را بهم می‌زنند. مرورگرهای لپ تاپ ما لبریز شده از جستجوهای بی هدف.
همیشه در دسترس هستیم، حتی در وسط کوهنوردی مان یا میهمانی و....
این کتاب به آسیب‌هایی که تکنولوژی به سلامت روان و جسم ما می‌زند، اشاره می‌کند و سپس یک روز از هفته را به روزه تکنولوژی اختصاص می‌دهد و فواید آن را می‌گوید.
مباحث علمی و جالبی دارد. خود من از همین هفته جمعه‌ها را به روزه تکنولوژی خودم اختصاص می‌دهم.
فصل آخر کتاب نیز راهنمای اجرای این روزه تکنولوژی را توضیح و مصاحبه کسانی که این کار را انجام دادند، بیان کرده است.
هر کسی همراه من می‌شود، در اینجا کامنت #روزه_تکنولوژی را قید کند.

میخواهم سه ماه بعد بیاییم و ببینیم فوایدش چه بود. سخت است اما به فوایدش می ارزد.
خواندن این کتاب را به ویژه به #والدین و کسانی عدم تمرکز حواس پیدا کرده‌اند، توصیه می‌کنم.

 

 


ممنونم از دوست خوبم، مطهره جان که این هدیه را به عنوان هدیه تولد به من داد. می‌گفت، کتابی دیدم فیت خودت. راست می‌گفت از مباحث کتاب لذت بردم.

به #خلوت و سلامتی مان توجه کنیم. خیلی وقت است که برای مرور خودمان وقت نگذاشته‌ایم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۲۹
پرستو مرادی


از جمله کتاب‌هایی که واقعا دوستش دارم. می‌گفت وارد کتابفروشی که شده تا پشت کتاب‌ را خوانده، گفته این را برای پرستو می‌خرم.
آذر ٩٧ وارد آزمایشگاه شد و این کتاب را به من هدیه داد و هر از چندگاهی بازش میکنم و آن را می‌خوانم.

کتابی پر از دیالوگ‌های قابل تأمل و زیبا به قلم زیبای #مصطفی_مستور، جایی که دارد از تشکیل عشق می‌گوید و روند رشد یافتنش، جایی که چطور عاشق پرستو می‌شود.
اگر می‌خواهید یک عاشقانه زیبا و کوتاه بخوانید، این کتاب را پیشنهاد می‌کنم.

به نظرم همه یکی را لازم داریم که بگوید «تو برای من مثل نان هستی یا شبیه انسولین برای بیمار دیابتی».
راستی
تو یکی را داری به تو بگوید برایش ضروریت زندگی هستی؟

 



روزگارتان سبز و زندگی تان لبریز عشق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۹ ، ۲۲:۱۰
پرستو مرادی

خیلی از ما وقتی به خودمان می‌آییم، می‌بینیم که برخلاف میل باطنی تن به خواسته کسی داده‌ایم. خواسته ای که انجام دادنش درون ما طوفان به پا کرده بود و درون ما کشمکشی برپا کرده بود.
گاهی مجبوریم در رابطه‌ای بمانیم که آن طرف رابطه گفته اگر بروی، خودم را می‌کشم یا....
گاهی می‌شنویم، فلانی فرزندش را از ارث محروم می‌کند اگر...
یا گاهی کسی روی از ما برمی‌گرداند و اختلاف خودش را در آرامش مطرح‌ نمی‌کند...
یا کسی که پایداری دوستی اش را منوط به انجام برخی کارها می‌داند...
این ها نمونه هایی از باج گیری عاطفی است. خود ما هم جاهایی پیش آمده باج گیری عاطفی کرده باشیم. در واقع به گفته نویسنده، فرد باج گیر از ۲۰ مورد، ١٩ مورد متوجه باجگیری نیست.
این کتاب از بهترین کتاب‌هایی است که دو سال گذشته خواندم و مرا کمک کرد تا کمتر دچار تله باج گیری شوم و خودم هم متوجه باجگیری های خودم بشوم. گاهی اوقات تورق می‌کنم و باز از مطالعه آن لذت می‌برم.
از کتاب‌های خوب روانشناسی تخصصی است که قابل فهم برای همه ماست. قابل استفاده برای محیط کار، خانواده و... است.
قبلا در صفحه قبلی خودم معرفی کرده بودم. دلم نیامد به مخاطبین جدیدم در این صفحه معرفی‌اش نکنم.
بخوانیدش و از خواندش لذت ببرید و مراقب حرمت نفس هایمان باشیم.
از خانم شیخ جوادی هم بابت ترجمه بسیار عالی تشکر میکنم.

روزگارتان سبز☘️

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۲۱:۵۷
پرستو مرادی

همه ما ممکن است در اثر عوامل مختلف  افسردگی و اضطراب را تجربه کنیم. برخی از ماها میزان افسردگی و اضطراب‌شان به قدری بالاست که کارمان به داروهای افسردگی، اضطراب و اعصاب کشیده می‌شود.

جوهن هری که خودش سال‌ها مصرف‌کننده این داروهای افسردگی بوده، یک روز به این نقطه می‌رسد که حتی داروهای با بیشترین دُز مصرفی هم دیگر نمی‌تواند او را خوشحال کند. این نقطه درست زمان شروع پژوهش او درباره منشا اصلی افسردگی است. او به‌دنبال عواملی چیزی جز سروتونین و ... می‌رود.

جوهن هری متوجه می‌شود که ٩ عامل دلیل اصلی افسردگی هستند و بعد از بیان این ٩ عامل در بخش دوم کتاب، در بخش سوم به داروی ضدافسردگی می‌پردازد. دارویی که یک قرص نیست، بلکه مجموعه عوامل و تغییرهایی است که افسردگی، اضطراب و استرس ما را به شدت کاهش می‌دهد.

از جمله عوامل افسردگی یاد شده در این کتاب: نداشتن کار معنی‌دار، ارتباط نداشتن با دیگران، فاصله گرفتن از ارزش‌های معنی‌دار، فاصله گرفتن از دنیای طبیعی و... است.

جوهن هری به خوبی پرده از صنعت داروسازی داروهای افسردگی با درآمدهای بیش از ١۰۰ میلیارد دلاری برمی‌دارد و در کنار آن به شما نشان می‌دهد که بهبودی شما در گرو چه تغییرهایی است.

جوهن هری برخلاف روانشناسی عامیانه امروز که به شما می‌گوید، روی خودت کار کن و انفرادی بودن را ترویج می‌دهد، با بیان نتایج علمی به ما نشان می‌دهد که افسردگی ناشی از قطع شدن پیوندها و روابط است.

خواندن این کتاب را به همه توصیه می‌کنم، چون ممکن است که ما افسرده نباشیم اما با افزایش دانش خود می‌توانیم به بهبود افسردگی اطرافیان خود کمک کنیم.

حال دلتان خوب و روزگارتان سبز🍀🌱

ارادتمند شما: پرستو

از وب سایت بی پلاس نیز بابت معرفی این کتاب خوب، بسیار سپاسگزارم

از نشر پیکان و ترجمه خوب آقای مهدی قراچه داغی نیز تشکر می‌کنم.

بخش‌هایی از متن این کتاب در صفحه اینستاگرام من بارگذاری شده است

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۹ ، ۱۹:۲۱
پرستو مرادی

بی‌شک همه ما بارها از واژه #عشق استفاده کرده‌ایم. برای تفریح مورد علاقه، برای کار مورد علاقه، برای کتاب مورد علاقه و هزاران مورد خواستنی دیگر. در میان آن‌ها، نوع علاقه‌مندی به انسان بیش از هر چیزی، سنبل معنای عشق شده است. دلبسته آدمی که می‌شویم، می‌گوییم فلانی عشق من است یا من عاشق او هستم. اگر هم به این علاقه‌مندی نرسیم، می‌گوییم دچار «شکست عشقی» شده‌ایم و افسردگی و ناکامی بدی را تجربه می‌کنیم.

برخی طپش قلب، سرخ شدن گونه‌ها، لرزیدن دست‌ها را ناشی از عشق می‌دانند. برخی خجالت چشمان را نشان از علاقه پنهان می‌دانند یا «اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده....» ضرب‌المثل ما می‌شود.

فارغ از تمام بحث‌ها، نگاه به معنای صحیح عشق ما را از خیلی برداشت‌های اشتباه و تصمیم‌های اشتباه و تصورات اشتباه رها می‌کند. اگر با معنای عشق آشنا شویم، می‌توانیم آن را از هوس یا عاشق عاشق شدن تشخیص بدهیم.

دکتر فاطمی، استاد روانشناس دانشگاه هاروارد روزی در دانشگاه تربیت مدرس حرف زیبایی زد که «شاخص عشق رضایت در رابطه است» و چقدر این جمله ایشان عالی بود. برخی اوقات ما رضایت نداریم و اما همچنان تصور بر عشق داریم! ایشان در جای دیگر گفتند: «شخصیت‌های اضطرابی طپش قلب خود را پای عشق می‌گذارند» و با خودم می‌گویم چقدر خوب است که هم شخصیت خود را (از منظر اجتنابی، اضطرابی و ایمن بودن) بشناسیم و هم معنای درست عشق را که دیگر با هر نگاهی، هدیه‌ای، رفتاری خود را درگیر وادی خیالات نکنیم و مهم‌تر از آن عشق‌ورزی صحیح را بیاموزیم.

این کتاب به قلم #دکتر_ویلیام_گلسر (نویسنده کتاب #تئوری_انتخاب) و همسر ایشان کارلین گلسر و به ترجمه دکتر علی صاحبی و حشمت اباسهل است. خواندن این کتاب را به کسانی که می‌خواهند بدانند بالاخره محبت‌شان در رابطه‌شان عشق است یا نه، پیشنهاد می‌کنم.

این کتاب به عاشقی از منظر تئوری انتخاب می‌پردازد و نشر وزین #سایه_سخن آن را منتشر کرده است.

لازم به ذکر است که پیش‌تر نیز کتاب عالی تئوری انتخاب دکتر گلسر را معرفی کرده بودم

.

به امید روزهای لبریز از عشق در زندگی‌مان و انتخاب‌های صحیح بر پایه فهم معنای درست عشق

 

💕

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۹ ، ۱۸:۵۶
پرستو مرادی

نوزدهمین روز از آذر سال ١٣٧٣ درست زمانی که من یک کودک سه ساله بودم، علی امیری درست در همین نقطه از کوهستان توچال جان خویش را به جان آفرین تسلیم می‌کند. خانواده علی نیز در سال ١٣٧۵در همین محل که دارای ارتفاع ٣۴۵٠ متر است، جان‌پناهی برای سایر کوهنوردها می‌سازند که دیگر هیچ علی یا کوهنورد دیگری بی‌پناه باقی نماند.

حالا ۲۶ سال گذشته است، اما نام علی، یاد علی در گوشه گوشه‌های توچال ماندگار شده است و کوهنوردها این مکان را با انگشت اشاره نشان می‌دهند و می‌گویند آنجا پناهگاه امیری است و قرار است برسیم آنجا و بعد قله.

وارد جان‌پناه که می‌شوی، انعکاس علی‌هاست که تو را مدهوش یک عشق می‌کند. زمزمه مادری که می‌گوید: علی جان! سفرت در سلامت. نگاه پدری که قامت پسرش را می‌بیند و می‌گوید: خوش بگذرد بابا. قاب هر پنجره مزین شده به نام علی.

کنار جان‌پناه آب گوارایی می‌آید. چشمه‌ها جوشان هستند. برخی این منطقه را سنگ سیاه هم خوانده‌اند اما در دل خودش چه یادها و چه خاطره‌ها که ندارد. علی یک روز بی‌پناه بود اینجا، اما حالا نامش شده جان‌پناه خیلی از کوهنوردها. آقای حبیبی، همنوردم می‌گفت که یک شب را آن قسمت بالای جان‌پناه خوابیده است. وقتی گفتم چه طراحی زیبایی دارد، گفت: ببین تمام پنجره‌ها نام علی است.

کوهنوردهای دیگر که رسیدند، به سایه پناهگاه پناه بردند و چند دقیقه‌ای به خویش استراحت دادند و سپس دوباره به راه افتادند که به قله برسند.

به همنوردم می‌گویم: چقدر باید آدمی رفتنش گاهی چنین اسباب رحمت و برکت باشد و چقدر زیباست که گاهی انسان‌هایی مثل خانواده علی امیری، دردهایشان را به شکوهی زیبا و ماندگار تبدیل می‌کنند و عشق را در انعکاس هر روز این آفتاب ماندگار.

 

کوتاه کنم، به گمانم بخشی از من در جان‌پناه امیری باقی ماند. درست جایی که خورشید خودش را می‌کشاند به داخل اتاق تا سلامی از جنس آرامش و عشق به ما بدهد.

یادت ماندگار کوهنورد گرامی، علی امیری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۵۰
پرستو مرادی

ماجرای خبر‌های ممتد وقف یک بخش از دماوند در روزهای اخیر، شبیه سرفه‌های ممتد یک انسان است که اگر مسئله را جدی بگیریم، می‌تواند از یک بیماری عمیق‌ خبر بدهد. به‌طوری‌که اگر به آن قسمت مورد جنجالی وقف‌ شده از قله توجه کنیم، دقیقا در آن قسمت  یک روستا به‌نام روستای ملار روی یال شرقی قله دماوند واقع شده است که در این روستا یک معدن در ارتفاعات بسیار بالاتر از حد مجاز قانونی (۲۲۰۰ متر) وجود دارد! فارغ از فعال بودن یا نبودن فعلی این معدن، پرسش اینجاست که اگر روی دماوند به‌عنوان اثر ملی چنین جراحتی ایجاد شده است، آیا روی دیگر قله‌های کشور هم چنین جراحت‌هایی وجود دارد؟ اگر وجود دارد چه عوارضی داشته‌اند؟ وضعیت فعلی به‌چه صورت است؟ این مقاله به مقوله معدنکاری در کوه‌های شاخص ایران و اقلیم آن‌ها در راستای پرسش‌های یاد شده اشاره می‌کند. در نهایت نیز با نگاه کلان‌تر به رفتار سازمان‌های جهانی در برابر آسیب‌های صنایع استخراجی بر میراث‌های جهانی و طبیعی و تعهد شورای بین‌المللی معادن و فلزات (ICMM) به حفظ میراث‌های جهانی می‌پردازد.

نمایی از یال ملار (شرقی) قله دماوند (عکس تهیه شده توسط مجید ملک‌محمدی، از کوهنوردان فاتح دماوند از یال ملار)

 

پیشنهاد میکنم که متن کامل این مقاله را مطالعه کنید.  برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۳۳
پرستو مرادی


این روزها که شرایط اقتصادی حاکم بر کشور به مراتب بدتر از گذشته شده است، هشتگ‌ها و حرف‌هایی را می‌شنوم در باب کاش ایرانی نبودیم، کاش می‌رفتیم، یا #ایران جای ماندن نیست و هزاران حرف و سخن دیگر. جدای از همین دل‌گفته‌ها، حتی به خود من بارها گفته شده که چرا نرفتی؟ اگر می‌توانی برو، هنوز هم دیر نشده است.

همه این‌ها بهانه‌ای شد که دوباره کتاب «سرزمین نوچ» را که قبلا در صفحه قبلی خودم معرفی کرده بودم، مجدد در دستانم بگیرم و حرف‌های آرش، صنم، عماد، بهادر و ... را مرور کنم. درست جایی که عماد می‌گوید: «ببین اینجا هم Homeless دارد»! یا جایی که صنم می‌گوید:  «آرش اینجا به کسی مفتی حقوق نمیدن»!

#کیوان_ارزاقی ، خیلی قشنگ زندگی ایرانیان ساکن امریکا را به قلم کشیده است. جدال بین گفت‌وگوهای ما در باب #مهاجرت در کتاب جاری است. ارزاقی هم خوبی امریکا را می‌گوید و هم حقیقت زندگی امریکا را! قلمش آنقدر گیرا و صمیمانه است که احساس می‌کنی یک دوست مقیم امریکایی نسشته کنارت و دارد حرف می‌زند با همان تیکه‌های امریکایی لابلای فارسی حرف زدنش!

بهترین معرفی کتاب همان نوشته پشت کتاب است که می‌گوید: «دفتر کلاس اول دبستان، دستخط‌های کج و معوج، نقاشی، کاردستی،  آرشیو مجله‌ها و روزنامه‌ها، آلبوم عکس‌ها، خنزرپنزرهایی که سال‌ها از این خانه به خانه کشیدی حالا باید تکلیفش را مشخص کنی؛ وقتی تصمیم به مهاجرت می‌گیری. دو تا چمدان بیست و سه کیلویی، نه قدرت تحمل این همه خاطره را دارد و نه تو می‌توانی دل بکنی از همه چیزهایی که زمانی دلخوشی تمام زندگی‌ات بود...

وقتی آرش و صنم ایران را ترک می‌کردند، نمی‌دانستند مهاجرت به #امریکا با اتفاق‌های غیرمنتظره، شادی‌ها و تلخ کامی‌های بزرگی همراه است...».

پیشنهاد می‌کنم حتما این کتاب را دوستان بخوانند. از آن کتاب‌هایی است که باید روی برخی دیالوگ‌ها ساعت‌ها تامل کرد، درست جایی که نویسنده آسایش و آرامش را متمایز می‌کند برای ما، درست جایی که تاوارا حرف می‌زند.

حرف‌هایم در باب مهاجرت و ابزار تاسف‌هایی که برای من شد از اینکه نرفتم، بسیار است، بماند برای آینده حرف‌هایم، اما تا آن روز این #کتاب را بخوانید..


ممنونم از آقای کیوان ارزاقی بابت نگارش عالی این کتاب و همچنین نشر افق برای چاپ این کتاب

 

 

بخش های بیشتری از کتاب در صفحه اینستاگرام قرار گرفته است.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۲۵
پرستو مرادی

 

این کتاب همان‌طور که در زیر عنوان اصلی خود نوشته «دی ان اِی پنهان» به عملکرد و اتفاقات پشت صحنه و به طور کلی سازوکار چهار غول دنیای مجازی آمازون، اپل، فیسبوک و گوگل می‌پردازد. از دسترسی بسیار زیاد فیسبوک به داده‌ها می‌گوید و پلتفرم بودن آن. از اثر آمازون روی از بین رفتن مشاغل و خرده‌فروشی‌های کوچک و کم کم جایگزین شدن ربات به جای انسان و آسیب به قشرهای متوسط رو به پایین جامعه.

از رب النوع بودن گوگل می‌گوید که همه چیز ما را با جست‌وجوهایمان می‌داند و اینکه اگر بخواهید یک سایت را با کشاندنش به رتبه‌هایی پایین در نتایج جست وجو به سادگی زمین می‌زند.

از اپل می‌گوید که با برانگیخته کردن عواطف و ایجاد این حس که هر کسی آیفون دارد یا محصولات اپل را یک ژن خوب است و افراد جامعه ناخواسته احساس می‌کنند که با خرید محصولات آیفون اثر مثبت بر دیگران دارند، حال آنکه محصولات دیگر همانند تلفن‌های همراه اندروید قابلیت خوبی دارند، اما تجمل‌گرایی و لوکس بودن چیزی است که اپل با آن توانسته با وجود داشتن سهم کوچکی از بازار، سودهای کلانی را از آن خود کند.

این کتاب را به دوستان اهل رسانه، به کسب‌وکارهای نوپا، به کسانی که علاقه‌مند به دنیای مجازی و اتفاقات آن هستند و کسانی که می‌خواهند بدانند آینده کسب‌وکارها کجا می‌رود، پیشنهاد می‌کنم. در این کتاب می‌بینید چطور اطلاعاتی که ما خودمان منتشر می‌کنیم، آنالیز شده آن را به ما می‌فروشند یا از آن چه استفاده‌های اقتصادی دیگر که نمی‌کنند. خواندن این کتاب در نوع نگاه شما به همین اینستاگرام هم می‌تواند تغییر کند.

این کتاب 11 فصل دارد و پس از معرفی هر یک از این شرکت‌ها، لازمه‌های ماندن یک شرکت در رقابت با این غول‌ها را بیان می‌کند و در نهایت برای خود ما حرف‌هایی دارد. این کتاب 342 صفحه است از نشر کوله پشتی و ترجمه آقای گازر

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۵۵
پرستو مرادی

امروز اتفاقی زمان تماشای استوری های اینستاگرام به نام کوهنوردی برمیخورم که در فرود از قله برودپیک برای همیشه جاویدان شد. کوهنوردی به نام «آیدین بزرگی». نوشته بودند که دست نوشته هایش زیباست. شروع کردم در گوگل سرچ کردن، به نوشته‌هایش در آخرین صعودش برخوردم و درست پاراگراف آخر مرا متوقف کرد. جایی که او نوشته است:

«ممکن است پس بزنی. بگویی گور باباش. ولی اگر این حس را قبلا تجربه کرده باشی به خودت جسارت می‌دهی. شاید خودت را گول می‌زنی. به خودت می‌گویی حالا تا پای کار برو! حالا تا آنجایش که آسان است برو! بعدش با خدا! اگر خواستی آنجا برگرد! یک راه دیگر هم هست! اصلا بهش فکر نکنی! عکسی از عزیزانت یا خاطره ای خوش را نشان کنی! تا که ترسی آمد آنرا پی بگیری! اما هر کاری هم که کنی آن ترس هست! تا زمانی که با او روبرو شوی! و من هم هنوز کمی این ترس را دارم. می روم با آن روبرو شوم. مطمئن هستم وقتی شروع کنم آن ترس رخت برخواهد بست. چرا که اولین بار نیست که مانند شیطان به جانم افتاده و وسوسه ام می کند! آخرین حملاتم را پیش از عازم شدن می نویسم! رفتن رسیدنی است! هدف قله نیست، هدف جرأت کردن است! »

 

هدف قله نیست، هدف جرأت کردن است. با خودم این جمله را بارها مرور میکنم و چقدر تعبیر زیبایی است از تمام چالش های زندگی ما. درست جایی که میخواهیم یک رابطه پر از اشتباه را قطع کنیم، هدف قطع رابطه نیست، هدف جرأت تبدیل شدن به آدمی است که قرار است بیشتر خودش را دوست داشته باشد و در واقع خویش را دستخوش تغییر کند.

یا جایی که میخواهیم یک کسب و کار را راه بنداریم، هدف کسب پول نیست، هدف اثبات توانمندی ها و جرات پویایی است.

یا درست لحظه‌ای که باید دست از امیال خودت بکشی و به دیگری بیاندیشی

یا همان نقطه‌ای که جرأت می‌کنی انصراف بدهی از تحصیل و دنبال علایقت بروی

یا...

 و هزاران موقعیت زمانی و مکانی که درون تو قله ای دیده می‌شود که شرط صعودش یک جرأت و یک خودباوری عمیق است که هدف نیز همین تحقق این حس رویش است.

و به راستی هدف چیزی نیست که با چشم دیده شود، هدف جرأت ایجاد تغییر است و این هدف در قلب و درون آدمی است و تنها خود اوست که عمیقا می‌فهمد هدف چیست و تمام پیکرش هدف را درک می‌کند.

 

آیدین بزرگی در قلب کوهستان به همراه همنوردهای دیگرش  پویا کیهان و مجتبی جراهی جاویدان شد و یادداشت هایش معنای شهامت را ادا کردند و به راستی کوهنوردی تنها یک ورزش نیست، بلکه یک سبک زندگی است.

 

تاریخ صعود بی بازگشت آن‌ها: 25 تیر 1392 از مسیر ایران که این کوهنوردان موفق به گشایش آن شدند.

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۹ ، ۲۳:۵۸
پرستو مرادی