نشانِ راه

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

نشانِ راه

نشان را علامت و نشانه معنا کرده‌اند. در اینجا نشان‌های راه زندگی در پیچ و تاب‌ها بیان می‌شود. آن نشان‌هایی که حافظ به زیبایی گفت:
از امتحان تو ایام را غرض آن است / که از صفای ریاضت دلت نشان گیرد

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۶ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

«روز جهانی مجردها»

گفتند 11 نوامبر روز جهانی مجردهاست. روزی برای کسانی که فعلا به دل کسی متعهد نشده‌اند و امید یار دلبر زندگی برای روزهای آینده خود دارند.

 

به بهانه چنین روزی، خودم را به  یک دسته گل و یک فنجان نسکافه گرم مهمان کردم و آن روز را به خودم تبریک گفتم. به خود مجردم که آموخت برای شاد زیستن نباید منتظر کسی باشد و برای ایجاد حال خوب اول روی خودش حساب کند و برای آنکه فردی خوب بیابد، یاد بگیرد اول خودش خوب باشد.

در آینه ایستادم و گل را به خودم هدیه کردم، به خودم که برای خوب شدنش و رفع نقاط ضعف و خطاهایش در تلاش است.

 

روزی که از قله کرکسین پایین می‌آمدم و اولین صعود انفرادی خودم را به این قله تجربه کردم، با خودم گفتم چقدر خوب است که یاد بگیرم حال خودم را به تنهایی خوب کنم؛ چرا که اگر روزی با کسی ازدواج کنم، حضور او یک هم افزایی برای حال خوب من خواهد بود، یعنی جمع دو تا خوب که خوب تر می‌شود. حتی اگر در بدبینانه ترین حالت او همان فرد مورد نظر من نباشد، من در کفه حداقلی خوب خواهم بود.

 

روزی اگر ازدواج کنم و خدا به من فرزندی عطا کند، به او یاد خواهم داد که اول با خودت دوست باش و لبخندهایت را به حضور هیچ کس جز خدا گره نزن. دنیا محل گذر است. هیچ کس نمی‌داند عزیزترین فرد ما تا چه زمانی کنار ماست، یاد بگیر چگونه حال دلت را در تمام ناملایمات خوب کنی.

 

به او خواهم گفت، روزهایی خودت را در کافه‌ای میهمان کن، به خودت شاخه گلی هدیه کن و بهترین عطرت را بزن و به سفرهایی که دوست داری برو.

 

هر وقت یاد گرفتی چطور با خودت دوست باشی و حال دلت را خوب کنی، آن روز یار زندگی‌ات را برای خود وجودی او دوست خواهی داشت نه حال های خوبی که به خودت بدهکاری.

 

سر راه شاخه هایی از این گل‌ها را به سه دوست هدیه دادم.

راستی دوست من اگر تو مجردی، تو امروز برای خودت چکار کردی و به خودت چه چیزی هدیه دادی؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۹ ، ۱۳:۴۶
پرستو مرادی

گری جان بیشاپ در کتاب «خودت را به فنا نده» می‌گوید: «گاهی یکی از دلایلی که نمی‌توانی راه‌حلی برای مشکلت بیابی این است که خیلی به مشکل نزدیک هستی. کمی دورتر بایست، بیشتر دور شو و تصویر و دورنمای بزرگتری را نظاره کن».

کوهستان درست همان جایی است که باید بایستی و مشکلات و مسائلت را بار دیگر نظاره کنی، آن بالا راه‌حل‌ها ناب‌ترین راه‌حل‌ها هستند، چون زیباترین دورنما را در بهترین حال می‌بینی.

هر وقت به درهای بسته خوردید، کوله تان را روی دوشتان بیاندازید و در شکوه کوهستان راهکار را بیابید. بدون شک خدای مهربان و خالق این شکوه و عظمتی که ما در برابرش ذره ای بیش نیستیم، ما را رها نخواهد کرد

 

به وقت کوهنوردی به خانه دیو سپید، قله کلکچال بعد از چهل روزی دوری از کوهستان

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۰۸:۲۲
پرستو مرادی

کوله ام را برداشتم. مگر می‌شود پاییز باشد و من در خانه بمانم؟ ویروس کرونا با خودش چه فکر کرده است؟ آیا فکر کرده است که می‌تواند کوهنوردی را از تماشای رنگ در رنگ پاییز محروم کند؟ یادش رفته که ما این بیت را زمزمه می‌کنیم «پاییز آمده است که مرا مبتلا کند/ با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند».

حدود سه هفته قرنطینه تمام شد و برای سلامی دوباره به کوهستان و ارزیابی وضعیت جسمانی پا به کوه گذاشتم. همان ابتدای گلاب دره هم خوب بود برای ارزیابی سلامتی.

دیدن شکوه و رنگ در رنگ پاییزش حالم را خوب کرد. نوشیدن یک چای کنار دوستان و نشستن بر سر جوی آب و لبخند به گذر عمر خودش نهایت خوشبختی است.

 

آنچه در روزهای تنهایی و سختی باید در خاطرت بماند این است که جهان هنوز سهم زیبایی خودش را برای تو نگه داشته است. تو فقط صبر کن، روزهای خوب مثل همین نور خودش را می‌کشاند به داخل زندگی‌ات. صبر کن و خودت را برای فتح قله‌های زیباتر زندگی‌ات آماده‌تر کن.

 

مبادا پاییز برود و یادت رفته باشد با حال خوب خودت عاشقی کنی.

 

روزگارتان سبز

ارداتمند: پرستو

 

پاییز در گلابدره تهران به تاریخ سوم آبان 1399

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۰۸:۱۹
پرستو مرادی

      قرار شد با هم کمی گپ و گفتگویی داشته باشیم در مورد اینکه چه کارهایی زمان ابتلا بیماری خودمان یا یکی از عزیزان‌مان انجام دهیم؟

 

    ابتدای کلام بگویم که این متن تجربه من است و می‌تواند نظرات مخالف و موافق خودش را داشته باشد.

 

    اول، به افراد کمتری اطلاع بدهید. این اطلاع‌رسانی کم از حجم تماس‌ها کم می‌کند و فرد مبتلا می‌تواند استراحت بیشتری در کمال آرامش داشته باشد.

 

    دوم، به محض اطلاع از بیماری خود یا دیگری، استرس نداشته باشید و به هیچ عنوان از عبارات «ای وای مبتلا شدی»، «تو دیگه چرا؟»، «نگران نباش» و.... استفاده نکنید! این عبارات به‌طور ناخودآگاه به ذهن خود شما یا فرد مبتلا این موضوع را تلقین می‌کند که بیماری بسیار سخت است. این امر خود ممکن است باعث ضعف سیستم ایمنی شود. بدون شک همه ما می‌دانیم بین استرس و قدرت سیستم ایمنی ارتباط‌هایی وجود دارد.

 

    سوم، با بیمار مبتلا در روزهای نخست خیلی تلفنی صحبت نکنید، به ویژه کسانی که درگیری ریه هم دارند، چون این صحبت کردن به ضعف و بیماری و گاهی تشدید بیماری دامن می‌زند.

 

    چهارم، خود بیمار کمابیش از توصیه‌های این روزهای اخیر مطلع هست، خیلی با ارسال انواع و اقسام پیام ها و روش‌های طب سنتی ذهنش را آشفته نکنید.

 

    پنجم، اجازه بدهید بیمار استراحت کند و هر چه خواب بهتر، روند بهبود بهتر. ترجیحا اگر بیمار بتواند ساعت ۱۰ شب بخوابد، عالی است.

 

    ششم، از جستجو در مورد بیماری و علائم و عوارض و ... در این ایام به شدت خودداری کنید (این توصیه دوست من بود که خودش پزشک است)

 

    هفتم، بیماری نوع خفیف شما با استراحت و مراقبت رفع می‌شود، لطفا در قرنطینه بمانید و به روزهای خوب فکر کنید.

    هشتم، پا بگذارم در طب سنتی، عرق سوریا (به توصیه دوست پزشک من که تخصص طب ایرانی دارند)مناسب افراد مبتلا به ویژه بیماران با درگیری ریه هست. خود من شربت بارهنگ و نعنا و دمنوش‌های گرم مثل آویشن، مرزنجوش و... مصرف می‌کردم.

    نهم، لطفا غذای و تنقلات شیرین به بیمار ندهید، این امر به تقویت ویروس و افت سیستم ایمنی کمک می‌کند. فردی که مبتلا به مشکلات گوارشی است از خوردن شیر،  انگور و ... خودداری کند.

    دهم، فرد مبتلا گاها مجبور است که برای انجام معاینات نظیر انجام سی تی اسکن به مراکز درمانی مراجعه کند، لطفا از برچسب زدن به بیماران کرونایی و رفتارهای تند خودداری کنیم و اگر خود بیمار به ما اطلاع داد که مبتلا است، از او تشکر کنیم که برای حفظ سلامتی ما این موضوع را بیان کرده است.

          یازدهم، این متن در یک بروشور هم زیبا بود «استفاده از عباراتی مانند پخش کردن ویروس، آلوده کرد یا مبتلا کردن دیگران، بسیار انگ‌زاست و در آن نوعی سرزنش نهفته است. بهتر است بگوییم، پخش شدن و انتشار ویروس».

        دوازدهم، وزارت بهداشت یک اپلیکشن قابل نصب روی موبایل شما طراحی کرده بنام تاک (تعذیه، ایمنی، کرونا) شما آنجا می‌توانید سوالات تغذیه خود را از کارشناسان بپرسید و آن‌ها پاسخگوی شما هستند.

        و در نهایت حتی بعد از قرنطینه و منفی شدن تست PCR باز هم امکان باقی ماندن عوارض هست، اما به خودتان زمان بدهید که دوباره قوی و تندرست بشوید. این بیماری هم می‌گذرد.

        مراقب خودتان و خوبی‌هایتان باشید که دنیا به آنها نیاز دارد

        مثل همین تصویر، در روزهای سرد روزگار هم شما باز زیبایی و گرمابخشی را خلق کنید

        عکس متعلق به بهمن سال گذشته است

        ارادتمند شما: پرستو

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۹ ، ۰۶:۲۴
پرستو مرادی

احمد غلامی در کتاب جیرجیرک خوب نوشته است: «هرکس ساختن زندان انفرادی به کله‌اش زده، آدم جالبی بوده و خوب می دانسته با آدم‌ها چطور  بازی کند ...! یعنی درست‌تر آن است که بگویم می‌دانسته آدم بهترین دشمن خودش است ...! لازم نیست او را کتک بزنند یا زیر شکنجه لت و پارش کنند، بهترین راه این است که خودش را با خودش تنها بگذارند تا خودش، دخل خودش را بیاورد...»!

کرونا و قرنطینه‌هایش درست یک سلول انفرادی شبیه‌سازی شده است. تنها هستی و کسی نباید کنارت باشد. عامل زندانی شدن تو هم یک ویروس است. زندانی می‌شوی که عزیزانت و جامعه را از خطر حفظ کنی. آن ساعت‌های تنهایی، مدام خودت را می‌بینی. مسیر رفته زندگی خودت را.

شبیه یک تراژدی عجیب است گاهی دیدن تغییرها و نوسان‌های خودت. از خودم بگویم، نشسته بودم روبروی پنجره و نور خودش را کشانده بود به داخل اتاق، آسمان را می‌دیدم که متوجه خودم شدم.

با خودم گفتم کجا ایستاده‌ام؟ اینجا همان جایی بود که برایش تلاش کردم؟ رفتارهای اشتباه گذشته‌ام در مقابل دیدگانم رژه می‌رفت. دیدم چقدر تغییر کردم. خیلی تغییر کردم. همان ساعت‌ها تصمیم به اتمام برخی چیزها گرفتم، همان ساعت‌ها به ارزش ثانیه‌ها فکر کردم و شاید آخرین تصویر هر کدام از ما در ذهن دیگری. همان ساعت ها به رفتن‌ها فکر کردم و شروع کردن‌ها.

روزگارها را می‌دیدم، روزگاری که سرد بودم و روزگاری که زیادی گرم و چه آسیب‌ها که از هر دو حالت ندیدم و دیدم هنر زندگی به قول گاندی که به معشوقش نوشت «خوبِ من ، هنر در فاصله‌هاست»، به راستی همان هنر فاصله‌هاست. فاصله‌ها را باید درست تنظیم کرد. زیادی نزدیک شدن گاه می‌سوزاند وجودت را و زیادی دور شدن هم سرمای جانسوز دارد و اما یافتن همین فاصله درست هم خودش تمام چالش زندگی است. کجا ایستادن و کجا حرکت کردن، خواه رابطه باشد، خواه هر کار دیگر.

بلند شدم روی تخت نشستم، از دور خودم را در آینه اتاق دیدم، تصویر دور بود. رفتم مقابلش ایستادم، پرستوی 29 ساله را دیدم. جنگ پرسش‌ها شروع شد، خوبی؟ حال دلت خوب است؟ چه کارها می‌کنی؟ قدم بعدیت چیست؟ و ... همین طور آدم داخل آینه از من سوال می‌پرسید.

نمی‌دانم شاید کرونا، یک زندان انفرادی است که بار دیگر خودمان را ببینیم.

نظر تو چیست؟

 

زندان انفرادی من در روزهای قرنطینه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۹ ، ۲۲:۳۹
پرستو مرادی

سلام مخاطبین خوب من

روزنوشت یازدهم متعلق به دیدن آسمان بود بعد از قرنطینه اول که جواب تست منفی بود. اما روزنوشت امروز متعلق است به قرنطینه دوم که جواب تست کرونای من مثبت شد.

چهارشنبه چهاردهم مهر ماه برای بار دوم دانشگاه مرا قرنطینه کرد. یکی از دوستان آزمایشگاه به کووید 19 مبتلا شد و از آن روز بیشتر بچه ها آزمایشگاه کامپوزیت مشکوک به کرونا اعلام شدند. دوستان اطرافم مسخره میکردند که بابا چیزی نیست. تو کرونا نداری!

تا رسید به روز سه شنبه و اعلام شد که خوابگاه ها گویا به دلیل شرایط بد کشور تعطیل خواهد شد. با خودم گفتم اگر ناقل باشم، این یک زنگ خطر است و صرفا نشستن در اتاق مسئله ای را حل نمیکند و شاید دوستان مجاورم هم تاکنون مبتلا شده باشند. با وجود مخالفت های دوستانم، پا به درمانگاه دانشگاه گذاشتم و تست کرونا را انجام دادم و بعد از آن از خوابگاه خودم به خوابگاه مهرملل نقل مکان کردم که جواب بیاید. این شرط دانشگاه است که از روز تست باید قرنطینه شوید.

 

با خودم می پنداشتم که جواب منفی است و حتی خیلی از وسایلم را برنداشتم.  از غروب همان روز گوارشم بهم ریخت.  با خودم گفتم این اگر عوارض دارو شنبه پزشک باشد که باید تاکنون قطع میشد. فردا هم دوباره علائم تشدید شد، سرگیجه بد زمان مطالعه کتاب و بی حالی بدی را احساس کردم. درد در ناحیه قفسه سینه و کمی سختی تنفس را احساس کردم. باز دوستانم گفتند تلقین میکنی

جمعه شد، باز علائم گوارشی و بی حالی شدت گرفت. تا اینکه غروب روز شنبه طی تماس تلفنی گفتند که تست شما مثبت است!

حال بدی داشتم. آدمی که بخشی از زندگی اش را در خوابگاه دیگر جا گذاشته و بخشی اینجا و حالا قرنطینه تمدید خواهد شد.

به دوستانم که با من تماس داشتند، اطلاع دادم که حتما فردا برای تست مراجعه کنند.

 

صبح یکشنبه، مورخ 20 ام وارد درمانگاه شدم و دکتر مشتی دارو نوشت و گفت برو CT Scan انجام بده که بدانیم ریه هات درگیر هستند یا نه؟!

با خودم گفتم من، بیمار کرونایی کجا بروم؟ اما ناچارم، بیمارستان های قلب و شریعتی اعلام کردند که هفته بعد می توانیم به تو نوبت بدهیم! نهایت بیمارستان ارتش با نرخ آزاد یک سی تی اسکن انجام داد و جواب پرینت شده را دستم داد. اینجا فهمیدم که بیمه های ما به هیچ دردی نمیخورد! اما رفتارهای آدم ها برایم جالب بود در این پروسه:

آنجا به مسئول پذیرش گفتم: من مبتلا هستم! حتما دستان خود را بشویید! گفت: خانم همه اینجا مبتلا هستند.

به صندوق دار گفت: من مبتلا هستم، مراقب باشید! گفت: ممنونم که گفتی!

وارد داروخانه شدم و گفتم من مبتلا هستم! کسانی که آنجا بودند، سریع تا 5 متر از من فاصله گرفتند.

 

یکی از داروها را سه داروخانه ای که رفتم نداشت. بالاخره داروخانه چهارمی داروها را به من داد. آنجا هم گفتم: من مبتلا هستم. مسئول پذیرش نسخه زمان تحویل غذا، به همکارش این امر را سپرد.

 

آنقدر بی جان شده بودم که حد نداشت. خودم را با جواب سی تی اسکن به درمانگاه رساندم و گفت خب، خدا رو شکر ریه شما درگیر نشده، بروید قرنطینه تا 30 مهر! برای بازگشت هم باید یک متخصص داخلی در یکی از همین بیمارستان ها شما را ببیند و گواهی برگشت شما به دانشگاه را بدهد. گفتم متخصصین درمانگاه خودمان کجا هستند؟ گفت: تعطیل است!

 

روانه اتاق قرنطینه شدم. دوستم هم که بعد تست باید قرنطینه میشد، همراه وسایل خودش وسایل مرا آورد. آنقدر بی جان بودم که نای حرف زدن نداشتم. روی تخت افتادم و ساعت 8 شب خوابم برد.

یک دانشجو در کلان شهر تهران وقتی بیمار میشود، چقدر غریب است! باید خودت خودت را جمع کنی. باید به تنت با وجود تمام رعایت ها و اطلاع بخشی ها، نگاه هایی را به جان بخری.

تازه فهمیدم آن بیمار کرونایی دوشنبه هفته پیش در بیمارستان شریعتی چرا با حال بدش آمده بود سی تی اسکن بدهد! متاسفانه این هم از مدیریت نادرست خدمات درمانی ماست برای مراجعین کرونایی.

هزینه تست از طرف دانشگاه برای من دانشجو خوابگاهی رایگان بود، اما با خودم گفتم یک فرد با درآمد ناچیز اگر این روزها مبتلا شود، فقط اگر ابتلایش خفیف باشد باید حدود 700 تومن خرج کند تا بداند آیا مبتلا هست و دقیقا بیماری تا کجا پیشرفت کرده؟! حالا دیگر آنهایی که بستری و ... میشوند، بماند! دلم برای جامعه خودم به درد آمد.

 

راستی این را بگویم که من خیلی رعایت میکردم اما کرونا یقه مرا هم گرفت. خلاصه به قول دوستی که گفت کسی اگر تابحال مبتلا نشده، خواست خدا بوده است.

 

آن روزهای قرنطینه دیر از خواب بیدار میشدم. رمق خیلی نوشتن نداشتم. رمق مطالعه نداشتم. در آن اتاق قدم میزدم و قدم میزدم. گاهی در چت سر به سر دوستانم میگذاشتم. همسایه ها هم اغلب شب ها چراغ هایشان خاموش بود. از کسی صدایی نمی آمد. جز نگهبانی که یکبار تماس بگیرد، همین!

آن روزها خیلی با خودم مواجه میشدم. از فکرهایم در آن روزهای قرنطینه و زندانی شده به دست ویروسی بنام کووید 19 خواهم نوشت.

30 مهر از قرنطینه خارج شدم، برای احتیاط بیشتر باز هم چند روزی در خوابگاه قبلی خودم را قرنطینه کردم. کرونا واقعا مرا بدن مرا ضعیف کرده است، اما من به روزهای قوی آینده امیدوارم.

 

مراقب خودتان باشید.

ارادتمند: پرستو، دانشجوی دکتری مهندسی در ایران

 

تجارب این روزها را در صفحه اینستاگرام خودم منتشر کردم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۹ ، ۲۱:۴۸
پرستو مرادی