نشانِ راه

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

نشانِ راه

نشان را علامت و نشانه معنا کرده‌اند. در اینجا نشان‌های راه زندگی در پیچ و تاب‌ها بیان می‌شود. آن نشان‌هایی که حافظ به زیبایی گفت:
از امتحان تو ایام را غرض آن است / که از صفای ریاضت دلت نشان گیرد

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

گاهی رها کردن رسیدن است

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۳۱ ب.ظ

هر آدمی در زندگی متحمل شکست‌های متعدد می‌شود. گاهی دلش می‌شکند و زخمی عمیق بر پیکر روحش می‌افتد. گاهی فقدان عزیزی امید و انگیزه را از روانش به غارت می‌برد. گاهی آدمی متحمل عشق‌های یک طرفه می‌شود. عشق‌هایی که هر چقدر شوق و علاقه‌اش را به میدان می‌آورد، یار بیشتر می‌گریزد و او سرخورده تر می‌شود. گاهی یکباره تمام تلاش آدمی در اثر حادثه‌ای بر باد می‌رود و گاهی و گاهی.... 

چه بسیار است این گاهی‌ها برای همه ما و هرکس به تناسب زندگی خودش متحمل رنج‌های عمیقی شده است. رنج هایی که گاه نمی‌توانی حتی یک کلمه از آن را در قالب واژه بیان کنی، درست در آن زمان‌هایی که برخی هم نشسته‌اند به قضاوت کردن تو یا طعنه زدن به تو یا هزاران آلام دیگر که باز نمی‌توانی رنج را به زبان برانی.

با همه این‌ها، من یک تجربه را می‌خواهم بیان کنم. کاغذ و قلمت را بردار، لطفا! به روزهای کودکی‌ات فکر کن، همان روزهای دبستان که دوست داشتی یک باغ گل داشته باشی یا معلم بشوی یا مهندس بشوی، دوست داشتی اتاقت فلان رنگ را داشته باشد یا دوست داشتی کوله بر دوش جهان را می‌گشتی یا دوست داشتی.... آری همه آن دوست داشتن ها را تا آنجایی که در خاطرت مانده بنویس، حالا از ساده‌ترین آن شروع کن و از اولین قدم آن شروع کن. اگر دلت یک باغ گل می خواست، اولین گلدان گل را برای خودت بخر، آرام آرام راه‌های ایجاد یک باغ گل را یاد بگیر

حال به یک نقطه‌هایی در این بین برمیخوری، درست مثل همین روزی که این عکس ثبت شد. با انگیزه بالا و بررسی هوا به سمت قله حرکت کردیم. درست ۱۰ قدم بالاتر از اینجا که به گردنه رسیدیم، باد به قدری شدت گرفت که مجال یک دقیقه نشستن را از ما گرفت و به سرعت پایین آمدیم. آن روز ما به قله نرسیدیم، اما این به منزله نرسیدن نبود. این به منزله این بود که باز بار دیگر با بررسی بیشتر هوا یا شروع زودتر برنامه یا .... کار را آغاز کنیم. می‌خواهم بگویم از اتفاق های ناگهانی دلسرد نشو، تمام این رخدادها برای قوی‌تر شدن ماست. آن روز من فقط چند عکس از منظره زیبا گرفتم و برگشتم. 

باید در زندگی یاد بگیریم که همه چیز به انتخاب ما بستگی دارد، گاهی دست کشیدن خودش دقیقا به منزله رسیدن است. چه بسا اگر آن روز بالاتر میرفتیم دیگر زنده نبودیم، چه کسی می‌داند؟ اما حالا من هنوز زنده ام و کوهستان را می‌بینم و لذت میبرم از جهان. گاهی بگذار و بگذر تا برسی. دردها را رها کن، بگو من هنوز نفس می‌کشم و هنوز می‌توانم شروع کنم. جهان منتظر شروع دوباره توست و همه چیز به انتخاب تو وابسته است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۲/۱۱
پرستو مرادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی