روزهایی پیش میآید که تمام شاخ و برگ های وجودت در برابر مرارت های روزگار خشک میشود و ریشههایت شروع به تخریب شدن میکنند، درست مثل این گل.
این گل روزهایی سر به فلک کشیده بود و قد میکشید و دلبری میکرد. بانگ تعطیلی خوابگاه به دلیل کرونا را در اسفند ۹۸ که زدند، دوستم به دلیل آنکه این گل به جابجایی حساس است، آن را در طشت آبی نهاد و رفت.
ما رفتیم به امید یک یا دو ماه دوری و بعد برگشتن، اما ماه سوم رسید، ماه چهارم، ماه پنجم و ماه ششم و این گل خشک شد.
ششم مرداد که مرا در خوابگاه خودم قرنطینه کردند تا زمان جواب آزمایش کرونا، نمیدانم یکباره امید در دلم مُرد. اصلا حالم با خودم یار نبود. از خوابگاه کامروا نقل مکان کردم به خوابگاه خودم و اتاق را که باز کردم گلهای طرح بیدی خودم خشک شده بودند، یکباره یاد گل دوست افتادم. در اتاق شان را باز کردم. خشک بود و ریشه هایش در حال خراب شدن، تنها انتهای شاخهها و آخرین سربازهای سبز هنوز رمقی داشت و یکی از ریشهها زنده بود.
گلدان را بیرون آوردم و روی میز نهادم و قیچی را برداشتم و شروع به قلمه زدن کردم، ریشههای خراب را دور ریختم و ریشه سالم را کمی در خاک نفس دادم.
گلدان را به همراه قلمه های جدید روی میز اتاق خودم نهادم و حالا من بودم و او، تنها موجودات زنده خوابگاه. حالم را خوب کرد. این گل یادم داد که امید در شرایط سخت است که آدمی را نجات میدهد.
حالا این گل در حال رشد است و قلمه های زده ریشه زدهاند و آماده انتقال به خاک شدهاند.
خلاصه کنم کلام را، امید و امید بزرگترین نعمت است، طوری که حتی خدا ناامید را گمراه خوانده است (قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ / آیه ۵۶ الحجر).
آموختم که ریشه های خراب درون را باید دور ریخت، هر چند درد دارد اما شاخههای زرد را باید قلمه زد که هنوز فرصت حیات دوباره و رشد باقی است و باید تا آخرین لحظه امید داشت.
به امید روزهای سبز 🍀☘️🌱
گل پس از قلمه زدن و حیاتی دوباره
روزهای خشک شدن گل در تطعیلات کرونا
پ. ن: البته یکبار در خرداد زمانی که برای برداشتن وسیله هایم آماده بودم، به این گل آب دادم، یعنی حدود چهار ماه بعد از تعطیلی