سلام مخاطبین خوب من
روزنوشت یازدهم متعلق به دیدن آسمان بود بعد از قرنطینه اول که جواب تست منفی بود. اما روزنوشت امروز متعلق است به قرنطینه دوم که جواب تست کرونای من مثبت شد.
چهارشنبه چهاردهم مهر ماه برای بار دوم دانشگاه مرا قرنطینه کرد. یکی از دوستان آزمایشگاه به کووید 19 مبتلا شد و از آن روز بیشتر بچه ها آزمایشگاه کامپوزیت مشکوک به کرونا اعلام شدند. دوستان اطرافم مسخره میکردند که بابا چیزی نیست. تو کرونا نداری!
تا رسید به روز سه شنبه و اعلام شد که خوابگاه ها گویا به دلیل شرایط بد کشور تعطیل خواهد شد. با خودم گفتم اگر ناقل باشم، این یک زنگ خطر است و صرفا نشستن در اتاق مسئله ای را حل نمیکند و شاید دوستان مجاورم هم تاکنون مبتلا شده باشند. با وجود مخالفت های دوستانم، پا به درمانگاه دانشگاه گذاشتم و تست کرونا را انجام دادم و بعد از آن از خوابگاه خودم به خوابگاه مهرملل نقل مکان کردم که جواب بیاید. این شرط دانشگاه است که از روز تست باید قرنطینه شوید.
با خودم می پنداشتم که جواب منفی است و حتی خیلی از وسایلم را برنداشتم. از غروب همان روز گوارشم بهم ریخت. با خودم گفتم این اگر عوارض دارو شنبه پزشک باشد که باید تاکنون قطع میشد. فردا هم دوباره علائم تشدید شد، سرگیجه بد زمان مطالعه کتاب و بی حالی بدی را احساس کردم. درد در ناحیه قفسه سینه و کمی سختی تنفس را احساس کردم. باز دوستانم گفتند تلقین میکنی
جمعه شد، باز علائم گوارشی و بی حالی شدت گرفت. تا اینکه غروب روز شنبه طی تماس تلفنی گفتند که تست شما مثبت است!
حال بدی داشتم. آدمی که بخشی از زندگی اش را در خوابگاه دیگر جا گذاشته و بخشی اینجا و حالا قرنطینه تمدید خواهد شد.
به دوستانم که با من تماس داشتند، اطلاع دادم که حتما فردا برای تست مراجعه کنند.
صبح یکشنبه، مورخ 20 ام وارد درمانگاه شدم و دکتر مشتی دارو نوشت و گفت برو CT Scan انجام بده که بدانیم ریه هات درگیر هستند یا نه؟!
با خودم گفتم من، بیمار کرونایی کجا بروم؟ اما ناچارم، بیمارستان های قلب و شریعتی اعلام کردند که هفته بعد می توانیم به تو نوبت بدهیم! نهایت بیمارستان ارتش با نرخ آزاد یک سی تی اسکن انجام داد و جواب پرینت شده را دستم داد. اینجا فهمیدم که بیمه های ما به هیچ دردی نمیخورد! اما رفتارهای آدم ها برایم جالب بود در این پروسه:
آنجا به مسئول پذیرش گفتم: من مبتلا هستم! حتما دستان خود را بشویید! گفت: خانم همه اینجا مبتلا هستند.
به صندوق دار گفت: من مبتلا هستم، مراقب باشید! گفت: ممنونم که گفتی!
وارد داروخانه شدم و گفتم من مبتلا هستم! کسانی که آنجا بودند، سریع تا 5 متر از من فاصله گرفتند.
یکی از داروها را سه داروخانه ای که رفتم نداشت. بالاخره داروخانه چهارمی داروها را به من داد. آنجا هم گفتم: من مبتلا هستم. مسئول پذیرش نسخه زمان تحویل غذا، به همکارش این امر را سپرد.
آنقدر بی جان شده بودم که حد نداشت. خودم را با جواب سی تی اسکن به درمانگاه رساندم و گفت خب، خدا رو شکر ریه شما درگیر نشده، بروید قرنطینه تا 30 مهر! برای بازگشت هم باید یک متخصص داخلی در یکی از همین بیمارستان ها شما را ببیند و گواهی برگشت شما به دانشگاه را بدهد. گفتم متخصصین درمانگاه خودمان کجا هستند؟ گفت: تعطیل است!
روانه اتاق قرنطینه شدم. دوستم هم که بعد تست باید قرنطینه میشد، همراه وسایل خودش وسایل مرا آورد. آنقدر بی جان بودم که نای حرف زدن نداشتم. روی تخت افتادم و ساعت 8 شب خوابم برد.
یک دانشجو در کلان شهر تهران وقتی بیمار میشود، چقدر غریب است! باید خودت خودت را جمع کنی. باید به تنت با وجود تمام رعایت ها و اطلاع بخشی ها، نگاه هایی را به جان بخری.
تازه فهمیدم آن بیمار کرونایی دوشنبه هفته پیش در بیمارستان شریعتی چرا با حال بدش آمده بود سی تی اسکن بدهد! متاسفانه این هم از مدیریت نادرست خدمات درمانی ماست برای مراجعین کرونایی.
هزینه تست از طرف دانشگاه برای من دانشجو خوابگاهی رایگان بود، اما با خودم گفتم یک فرد با درآمد ناچیز اگر این روزها مبتلا شود، فقط اگر ابتلایش خفیف باشد باید حدود 700 تومن خرج کند تا بداند آیا مبتلا هست و دقیقا بیماری تا کجا پیشرفت کرده؟! حالا دیگر آنهایی که بستری و ... میشوند، بماند! دلم برای جامعه خودم به درد آمد.
راستی این را بگویم که من خیلی رعایت میکردم اما کرونا یقه مرا هم گرفت. خلاصه به قول دوستی که گفت کسی اگر تابحال مبتلا نشده، خواست خدا بوده است.
آن روزهای قرنطینه دیر از خواب بیدار میشدم. رمق خیلی نوشتن نداشتم. رمق مطالعه نداشتم. در آن اتاق قدم میزدم و قدم میزدم. گاهی در چت سر به سر دوستانم میگذاشتم. همسایه ها هم اغلب شب ها چراغ هایشان خاموش بود. از کسی صدایی نمی آمد. جز نگهبانی که یکبار تماس بگیرد، همین!
آن روزها خیلی با خودم مواجه میشدم. از فکرهایم در آن روزهای قرنطینه و زندانی شده به دست ویروسی بنام کووید 19 خواهم نوشت.
30 مهر از قرنطینه خارج شدم، برای احتیاط بیشتر باز هم چند روزی در خوابگاه قبلی خودم را قرنطینه کردم. کرونا واقعا مرا بدن مرا ضعیف کرده است، اما من به روزهای قوی آینده امیدوارم.
مراقب خودتان باشید.
ارادتمند: پرستو، دانشجوی دکتری مهندسی در ایران
تجارب این روزها را در صفحه اینستاگرام خودم منتشر کردم.