نقطه آغاز
گاهی با خودم فکر میکنم #عشق یعنی هر بار جلوه زیباتری از معشوقت ببینی، به گونهای که هیچگاه برایت تکراری نشود.
معشوقی که روز اول دل تو را لرزاند و گرچه هزاران دلبر دیگر دیدی، اما او برای تو چیز دیگری است. وقتی اینگونه دچار میشوی، شبیه مجنون که در وصف لیلی گفت «اگر در دیده مجنون نشینی/ به غیر از خوبی لیلی نبینی»
شبیه این عشق، شاید علاقه مرحوم آقای ثابتی بود که قله توچال را قله عشق میخواند و چندی پیش در اثر ابتلا به کرونا درگذشت. او هر هفته میهمان این قله بود، خیلی دوست داشتم او را یکبار ببینم و بپرسم کدام جلوه توچال اول عاشقش کرد؟ و کدام جلوه عاشق ترش؟
میدانی هر آدمی یک نقطه شروع دارد، شروعی برای رها شدن و نوعی دلبستگی ناب، آدم رشد میکند اما نقطه شروعش یادش نمیرود، شاید کلکچال هم برای من آن نقطه شروع بود...
دماوند باشکوه است، دامنه آزادکوه دلربا، الوند اردیبهشتی ناب دارد و لاله های واژگون کرکسین (کرکس) مدهوشت میکند اما اینکه کدام قله تو را به این وادی کشاند، بحثی دگر است...
تو از نقطه شروعت بگو، چه چیز یا چه کسی را هربار ببینی، عاشق تر میشوی؟ آیا یافته ای آن نقطه را در این فصل از زندگی؟