ترور
سال گذشته چنین روزی بود، طبق عادت از همان صبح جمعه موبایل را روی پرواز گذاشتم و رفتم کلکچال. رسیدم به نورالشهدا، چای را که در لیوان ریختم، نشستم روی نیمکت، خانم کوهنورد کنار دستی من گفت که سردار قاسم سلیمانی را ترور کردند.
گفتم کی؟ گفت امروز صبح.
همان لحظه وارد اینستاگرام شدم که خبرگزاری ها را چک کنم، خبر درست بود.
راستش من خیلی سردار را نمیشناختم، اما یک چیز مرا ناراحت کرد، واژه «ترور»!
ترور سردار با سلاح لیزری که از تکنولوژی بسیار بالایی برخوردار بود، طوری که هدف زمانی برای فرار ندارد و بسته به تنظیم شما میزان تخریب هدف تعیین میشود. مرا ببخشید از واژه تخریب استفاده کردم، تکه تکه شدن انسان ها شاید حق مطلب را ادا کند. (سال پیش در صفحه قبلی مفصل در مورد سلاح لیزری صحبت کردم).
برگردم سر واژه «ترور»، همین چند جمعه پیش باز یک دانشمند ما را ترور کردند! درست روزها و لحظاتی که ما خوابیم!
برگردیم عقب تر و ترور دانشمندان و دیگر شخصیت های مهم کشور ما، ترور شهید صیاد شیرازی و...!
از نگاه من #ترور نهایت ترس و غیرانسانی بودن را نشان میدهد. تو از قدرت نظامی، قدرت علمی و... طرف مقابلت میترسی و با هزاران حربه و نقشه در یک بزنگاه حمله میکنی!
فارغ از جناح های سیاسی، ترور در همه جهان محکوم است و ناراحتم که خاورمیانه سالهاست با ترور روزگار سر میکند و صبحانه جمعههای ما گاه آغشته به تلخ کامی های ترور است.
و شاعر نباید میگفت «جغرافیا یک دروغ تاریخی است»، نه سرنوشت ما عجیب گره خورده به جغرافیا!
و قلب من هنوز برای پرواز ٧۵٢ درد میکند، خاطرات تلخ چند جبهه ای شدن ما، هنوز اشک و بغض مردمم را در تشییع سردار به خاطر دارم، هنوز تلخی خبر ترور دانشمندان کشورم مرا محزون میکند. هنوز اشکهای مادری در کنار مزار دخترش از مسافران هواپیما را در خاطر دارم. امروز حرفی نداشتم. امیدوارم یک روز جنگ تمام شود، همین...
و هیچ گاه از پشت خنجر نزنیم، ترور خنجر نامردی است با عواقب تلخ ترش.
دنیا گاه عجیب تلخ میشود...
عکس دوم متعلق به روز تشییع سردار قاسم سلیمانی است.