فلسفهای برای زندگی
اولش خیلی جذبم نمیکرد، اسمهای طولانی دیوگِنِس لائِرتیوس، کنفوسیوس، هِراکلیتوس، اپیکتتوس و...، با خودم وای افتادهام در بین فلاسفه عهد قدیم یونان.
اما کم کم که نویسنده رفت سمت اهمیت فلسفه و اهمیت نگاه به شیوه زندگی کردن، مهم بودن تعیین ارزشها و اهداف زندگی، چگونگی رسیدن به آرامش در اوج مصیبتها، توهینها، تنهاییها و... برایم جذاب شد. موضوع از فسلفه رواقی زیستن حکایت میکرد. رسیدن به بخش دوم، راهکارهای روانشناختی رواقی، اینجا بودم که این کتاب حدود 400 صفحهای را نتوانستم با وجود آن اسامی و برخی دلایل فسلفی سنگین کنار بگذارم.
قصه رواقی بودن را با فکر کردن به اتفاقهای ناگوار و اینکه شاید فردایی فرزندی که امروز میبوسیمش نباشد، آغاز میکند و به تو میفهماند که قدر لحظههایت را بدانی. آنگاه میروی وارد مبحث سهگانه اخیار میشوی، بله ما فقط دوگانه اختیار نداریم! خارج کنترل و داخل کنترل یک دستهبندی ساده است، در واقع تو بر برخی خارج اختیارها هم کنترل داری. از لذتجویی محض دوری جستن، مراقبه کردن از روان همه از تحلیل این سبک زندگی فلسفی است. تا اینکه وارد توصیهها میشوی که چگونه در برابر توهینها نرنجی، چطور با وجود آدمهای اطرافت بهم نریزی و سعی نکنی از اجتماع به هدف آرامش جستن دوری کنی، اندوه و خشمت را چطور کنترل کنی و بدانی برای انتخاب مثلا خانه، به کارایی آن نگاه کنی نه مساحت و زیربنایش.
با وجود نقدهایی که به این کتاب دارم، اما واقعا کتابی است که خواندش را توصیه میکنم. حداقل یکبار از نگاه فلسفی به زندگی خود نگاه میکنیم. ممنونم از دوست عزیز و روزنامهنگار عالی خانم علیبیگی که این کتاب خوب خود را برای مطالعه به من امانت دادند.