نشانِ راه

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

نشانِ راه

نشان را علامت و نشانه معنا کرده‌اند. در اینجا نشان‌های راه زندگی در پیچ و تاب‌ها بیان می‌شود. آن نشان‌هایی که حافظ به زیبایی گفت:
از امتحان تو ایام را غرض آن است / که از صفای ریاضت دلت نشان گیرد

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است


پاییز جعبه مدادرنگی اش را به یک رنگی زمستان تحویل می‌دهد و روزگار لباس سفید بر تن می‌کند.

این #تغییرات_روزگار در واقع زیبایی روزگار است.

اگر التهاب های زندگی رخسارت را زرد می‌کند یا گاهی سوز خاطره ها، درونت را سرخ یا گاه روزهای سرد سر می‌رسد و ذهنت از سرمای افکار یخ می‌زند و اندیشه نو نداری برای بهبود حالت، بدان تو باید آرام باشی، چون در پی این روزها، بهار می آید و تمام این تغییرها دلیل رشد و زنده بودن توست و تحول فصل های زندگی درست مثل تحول طبیعت سرشار از زیبایی هاست، آرام باش زیبایی رو بنگر.

راستی جایی نوشته بود «یلدا یعنی یک دقیقه بیشتر زمان برای گفتن دوستت دارم ها»
امشب بیشتر هم را دوسته داشته باشیم💚
یلدایتان مبارک و آغاز زمستان تان آکنده از عشق
ارادتمند شما پرستو





عکس متعلق به ابتدای مسیر کلکچال است در دو زمان متفاوت در آغاز و پایان پاییز ۱۳۹۹

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۹ ، ۲۲:۰۳
پرستو مرادی

خیلی از ما وقتی به خودمان می‌آییم، می‌بینیم که برخلاف میل باطنی تن به خواسته کسی داده‌ایم. خواسته ای که انجام دادنش درون ما طوفان به پا کرده بود و درون ما کشمکشی برپا کرده بود.
گاهی مجبوریم در رابطه‌ای بمانیم که آن طرف رابطه گفته اگر بروی، خودم را می‌کشم یا....
گاهی می‌شنویم، فلانی فرزندش را از ارث محروم می‌کند اگر...
یا گاهی کسی روی از ما برمی‌گرداند و اختلاف خودش را در آرامش مطرح‌ نمی‌کند...
یا کسی که پایداری دوستی اش را منوط به انجام برخی کارها می‌داند...
این ها نمونه هایی از باج گیری عاطفی است. خود ما هم جاهایی پیش آمده باج گیری عاطفی کرده باشیم. در واقع به گفته نویسنده، فرد باج گیر از ۲۰ مورد، ١٩ مورد متوجه باجگیری نیست.
این کتاب از بهترین کتاب‌هایی است که دو سال گذشته خواندم و مرا کمک کرد تا کمتر دچار تله باج گیری شوم و خودم هم متوجه باجگیری های خودم بشوم. گاهی اوقات تورق می‌کنم و باز از مطالعه آن لذت می‌برم.
از کتاب‌های خوب روانشناسی تخصصی است که قابل فهم برای همه ماست. قابل استفاده برای محیط کار، خانواده و... است.
قبلا در صفحه قبلی خودم معرفی کرده بودم. دلم نیامد به مخاطبین جدیدم در این صفحه معرفی‌اش نکنم.
بخوانیدش و از خواندش لذت ببرید و مراقب حرمت نفس هایمان باشیم.
از خانم شیخ جوادی هم بابت ترجمه بسیار عالی تشکر میکنم.

روزگارتان سبز☘️

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۲۱:۵۷
پرستو مرادی


صفا سلدوزی خوب می‌گوید:
«بیشتر ما آدم‌های دقیقه نودیم!
قدر خوبیِ کسی که عاشقمان بود
را وقتی میفهمیم که چمدان به دست می‌رود.
دقیقه نود یاد کارهایی که می‌توانستیم بکنیم و نکردیم می‌افتیم.
دقیقه نود یاد حرف‌ها و کارهایی می‌افتیم که حالا مثلِ ... بخاطر گفتن و انجام دادنشان پشیمان هستیم.
امّا زندگی بازی فوتبال نیست
که در وقت‌های اضافی از روی شانس گل بکاریم. زندگی در همین لحظه دوست داشتن است.
بخشیدن و دل کندن و مرهمِ روی زخم بودن را به لحظه بعد نگذاریم.
دل خوش نکنیم به دقیقه نود،
دل خوش نکنیم به وقت‌های اضافه!
دلِ شکسته، عشقِ دیده نشده یک عمر هم کم است که مثل روز اولش شود».

 

ویدئویی منتشر شده در صفحه اینستاگرام من برای این مطلب متعلق به اولین روزهای اسفند ۹۸ است. درست روزهایی که کرونا شروع به تاخت و تاز در ایران و جهان کرد. ظهر پنجم اسفند زدیم به دل کوه، نمی‌دانستیم فردا کی می‌شود دوباره پا به این کوهستان بگذاریم. خلوتی کوهستان آن روز باشکوه بود.
این روزها دلم شدیدا روزهای پیش از بهمن و اسفند ٩٨ را می‌خواهد... هر چند شاید حسرت بخورم اما یادمان باشد که دیگر دل‌خوش نکنیم به وقت اضافه، کمتر از یک سال خیلی ها رفتند، چه جوان و چه پیر و این بیماری چه اوقاتی را از ما گرفت...
پس دل خوش نکنیم به وقت اضافه...
بگو دوستش داری،
برو جایی که دوست داری،
کاری که دوست داری انجام بده،
دنیا وقت اضافه ندارد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۹ ، ۲۱:۴۹
پرستو مرادی

دو سال پیش بود، گفت: اگر خیلی با تو بحث کنم و عصبانی‌ات، چه کاری انجام می‌دهی؟

گفتم: بلند می‌شوم و می‌روم و دیگر با شما صحبت نمی‌کنم.

گفت: باز هم فرار می‌کنی؟ می‌خواهی من را ناراحت نکنی و بجای گفتن حرف‌هایت، می‌گذاری و می‌روی.

گفتم: فرار؟

گفت: ما آدم‌ها زمانی که ترس از دست دادن داریم، فاصله می‌گیرم. فاصله می‌گیریم و در این پندار هستیم که با این واکنش ناخودآگاه عشق خودمان را حداقل با دور نگه داشتن از عصبانیت خود حفظ می‌کنیم. می‌ترسیم نزدیک شویم و ناراحتی خودمان را بیان کنیم، شاید چون فکر می‌کنیم حداقل احترام و عشق‌ها در روابط ما از هر نوعی (پدر، مادر، همسر و ...) دچار آسیب شود و فرد مقابل را از دست بدهیم، اما چه بسا نزدیک شویم و با حرف زدن پیرامون دردها و ناراحتی‌ها، به همدیگر نزدیک شویم.

***
گذشت و من بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم، برای امتحان فرار نکردن، به یک دوستم پیام دادم که بیا می‌خواهم با تو صحبت کنم. نشستیم روبروی هم و من گفتم سه جا از تو دلخور شدم، تک تک را بیان کردم و به حرف‌های او گوش دادم. برخی را قبول کرد و برخی را هم با دلیل منطقی رد کرد. قصه قصه برداشت اشتباه بود. قبل گفتگو خیلی روزها با خودم می‌گفتم، چرا دوست صمیمی من اینطوری گفت و...، هر کسی هم حق را به من می‌داد، اما برای من قابل پذیرش نبود. دوستی ما هم کم کم از طرف من سرد شده بود. اما بعد آن گفتگو، همدیگر را به آغوش کشیدم و بیشتر به هم نزدیک شدیم.

حق با آقای دکتر بود، گاهی نزدیک شدن و بیان ناراحتی عشق را بیشتر می‌کند، نباید فرار کرد.

در پرانتز، این را هم بگویم برخی افراد بلوغ فکری لازم برای گفتگو را ندارند، اگر دیدید نمی‌توانید با آن فرد گفتگو سالم انجام دهید، بهتر است اگر از اعضای خانواده نیست، روابط خود را به حداقل مقدار ممکن برسانید. چون زندگی شما با حضور آدم‌های با رفتار و فکر سالم، زیباتر می‌شود‌. یادتان باشد شما نهایت تلاش خود را انجام دادید، اما اگر آدم مقابل شما بجای گفتگو با روی برگرداندن یا حرف های تلخ می‌خواهد ناراحتی خود را پیوسته بیان کند، بهتر است رابطه اینچنینی را کم کنید.

ممنونم از آقای دکتر مهاجری که حرف های خوبی یادم داد و در فهم زندگی مرا کمک کرد.



 

این عکس متعلق است به اولین صعود برفی من به کلکچال در اول آذر 1398، روزی که به ترسم غلبه کردم و رسیدم. ممنونم از همراهی و راهنمایی آقای فیض‌آبادی در این صعود که افتخار همنوردی در کنار ایشان را داشتم.


روزگارتان سبز 🌱 و عشق هایتان مانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۹ ، ۲۱:۴۸
پرستو مرادی


عمیقا دلم برای روزهای دانشجویی و تیم کوهنوردی دانشگاه تنگ شده است.
دلتنگ جریمه‌های نقدی آقای علیزاده، لیدر خوب گروه کوهنوردی دانشگاه هستم. می‌گفت نه کسی جلوتر از لیدر برود و نه کسی عقب‌تر از عقب دار گروه باشد. اگر کسی این قانون را رعایت نمی‌کرد، کلاهش را در می‌آورد و آخر مسیر میگفت جریمه را داخل کلاهم بریزید (هر چه کرمت هست) و بعد کل گروه را به یک بستنی میهمان می‌کرد.
با شوق روزهای سه شنبه ظهر جلو تربیت بدنی در صف ثبت نام بودیم و هر بار با شوق فرم رضایت را می نوشتیم.
عکس اول متعلق است به برنامه شهرستانک که به دلیل بسته بودن جاده، منتفی شد اما از اتوبوس پایین آمدیم و کلی برف بازی کردیم و چه روز ماندگاری شد.
عکس دوم متعلق است به گلگشتی هرانده به خمده و لحظات دلپذیرش.
عکس سوم متعلق است به برنامه قله چین کلاغ که به دلیل بارش برف شدید و مجهز نبودن بچه ها به همان جنگل کارا ختم شد.
عکس چهارم هم همان هرانده به خمده است که اینبار عکاس خودم بودم.

نمی‌دانم اما دلم پر کشیده این نیمه شب برای همان روزها که بی دغدغه به همدیگر خوراکی تعارف کنیم و بوی گند الکل نباشد.
بنشینیم کنار جوی آب و لذت ببریم یا گوله برفی را بزنیم به سر و کله هم و لبخندهایمان رو بدون هیچ ماسکی ببینیم.
عمیقا دلم می‌خواهد کرونا برود و باز در برنامه کوهنوردی باشم که آقای علیزاده لیدر آن باشد و همه دوستان خوبم کنار من باشند.

دوستتان دارم، به فردایی سبز🌱 امیدوار خواهیم بود.
ارادتمند: پرستو

 

 


 

عکس ها آرشیوی از سال‌های 97 است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۹ ، ۲۰:۰۰
پرستو مرادی

اول سلام به شما عزیزان
قرار بود امشب گپ و گویی پیرامون علم و دانش داشته باشیم.
اگر در گوگل دنبال ترند جهانی حوزه‌های علم باشیم، به ۱۰ حوزه برمی‌خوریم که از مهم ترین آن‌ها #محیط_زیست و تغییرات آب و هوایی، #انرژی، فناوری‌های نانو، علوم کامپیوتر و #سلامت است که البته کووید ۱۹ نیز در ترند سال ٢۰٢۰ حضور دارد.

اخیرا توجه به مبدل های انرژی مثل سلول های خورشیدی، پیزوالکتریک ها (مبدل حرکت مکانیکی به جریان برق) ، ترموالکتریک ها (مبدل حرارت به جریان برق) و دیگر خانواده الکتروسرامیک ها بسیار مورد توجه است. چون این مواد به تولید انرژی پاک کمک می‌کنند.
حبس کربن دی اکسید و تبدیل آن به انرژی و کاهش آلودگی هم از جمله پروژه های تاپ جهانی است.
بیو مواد (مواد سازگار با جسم انسان یا حیوان) هم بسیار مورد توجه هستند، چون مشکلات‌ مواد سابق جایگزین شده بجای عضوهای از دست رفته و دیگر کاربردها را ندارند.
مهندسی ژنتیک، هوش مصنوعی، کلان داده ها و... حوزه‌هایی است که الان قدرت هر کشور را نه در بحث نظامی و سیاسی، بلکه در حوزه اقتصادی مشخص می‌کند.
توجه پژوهشگران برای رسیدن به دانش بنیادی نظیر فعالیت پژوهشگران علوم پایه و سپس توسعه و کاربردی کردن آن توسط پژوهشگران علوم دیگر یک چرخه لازم است.
اگر سنگ معدن استخراجی کشوری نظیر ایران که یک کشور معدنی است، صادر شود، بدون هیچ فرآوری، ارزآوری خاصی و برند شدن خاصی برای کشور ندارد. اما اگر سنگ معدن آهن، فرآوری شود و برود دست صنعت بعدی فرضا فولاد، حالا شمس فولاد برود دست صنایع آلیاژی، میشود آلیاژ، حالا برود دست صنایع سازنده آلیاژهای مقاوم و پیشرفته، می‌رود دست صنایع بعدی و همینطور زنجیره تولید گسترش می یابد و با هر زنجیره، اشتغال، برندسازی و... رخ می‌دهد. فروش فلان قطعه هایتک ایرانی در جهان هم ارزآوری بالاتر و هم برند شدن شرکت های ایرانی را در پی دارد.
پس ترور شخصیت های علمی که در شروع دانش بنیادی هستند، یعنی ضربه های محکم به سایر حلقه ها!
بی تفاوت از اهمیت توسعه دانش نگذریم. جنگ امروز، جنگ موشک نیست. جنگ دانش است. ما موبایل ایرانی نداریم، چون دانش ساخت قطعات و یا تجهیزات ساخت و آنالیز مواد و... را نداریم. چند میلیون بابت آیفون می‌دهیم. تحریم هم می‌شویم! اقتصادمان هم هر روز در کنار این عوامل و همچنین سیاست گذاری های اشتباه، رانت ها و... ضربه می‌خورد.
یادمان باشد که ایران با این اقلیم وسیع و مسائل زیست محیطی جهانی و.... حتما باید در تامین نیازهای آینده اش خودکفا باشد.

چه بخواهیم یا نخواهیم ایران در منطقه ای قرار دارد که از‌ لحاظ انرژی و مواد معدنی موقعیت عالی دارد. بنابراین عدم دستیابی به دانش های تولید مواد پیشرفته یعنی فقط اقتصاد متکی به صادرات ماده خام یا دانش خام و این کمکی به کشور نمی‌کند.
جدای این بحث همیشه جنگی بین افراد است که قطعه شما خب کاربرد ضد انسانی دارد و برای جنگ است. مثال ساده بگویم برخی از الکتروسرامیک ها هم می‌توانند فرکانس مخابراتی را تشدید کنند که شما فرکانس‌های موبایل و... خود را عالی دریافت کنید و هم می‌توانند رادارگریز باشند و بروند درشاخه کاربرد نظامی. پس کلیت دانش ضد انسانی نیست، اما جنگ روانی علیه کشورهایی نظیر ما، جامعه ما را از بخش اعظم و مفید این قطعات محروم می‌کند.
بارها ویزای مهندسین مواد و... رد شده، چرا؟ آیا ما دانشمند هسته ای هستیم؟ نه؟! پس از خودمان بپرسیم چرا نمیخواهند ما مطالعه و تولید کنیم؟
دانش امروز قدرت هر کشور است. خودمانیم شما کفش کوهنوردی فلان برند تهیه شده با فلان مواد نانو شده و... خارجی تهیه می‌کنی، از استفاده اش لذت می‌بری. برند آن کفش نه، کیفیت آن کفش شما را مجذوب خودش می‌کند. رسیدن به آن کیفیت در کشور ما موانع بسیار دارد. موانع سیاسی و.. اش را کنار بگذارم. دانش آن هم بسیار مهم است. پس دانش و دانشمندان هر کشوری برایش ارزشمند است. مراقب جنگ روانی رسانه باشیم، و مراقب باشیم نگوییم درس و مشق و تحقیق به‌درد نمی‌خورد.

 


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۹ ، ۲۱:۰۰
پرستو مرادی