برگ اول خاطرات دانشجویی
عمیقا دلم برای روزهای دانشجویی و تیم کوهنوردی دانشگاه تنگ شده است.
دلتنگ جریمههای نقدی آقای علیزاده، لیدر خوب گروه کوهنوردی دانشگاه هستم. میگفت نه کسی جلوتر از لیدر برود و نه کسی عقبتر از عقب دار گروه باشد. اگر کسی این قانون را رعایت نمیکرد، کلاهش را در میآورد و آخر مسیر میگفت جریمه را داخل کلاهم بریزید (هر چه کرمت هست) و بعد کل گروه را به یک بستنی میهمان میکرد.
با شوق روزهای سه شنبه ظهر جلو تربیت بدنی در صف ثبت نام بودیم و هر بار با شوق فرم رضایت را می نوشتیم.
عکس اول متعلق است به برنامه شهرستانک که به دلیل بسته بودن جاده، منتفی شد اما از اتوبوس پایین آمدیم و کلی برف بازی کردیم و چه روز ماندگاری شد.
عکس دوم متعلق است به گلگشتی هرانده به خمده و لحظات دلپذیرش.
عکس سوم متعلق است به برنامه قله چین کلاغ که به دلیل بارش برف شدید و مجهز نبودن بچه ها به همان جنگل کارا ختم شد.
عکس چهارم هم همان هرانده به خمده است که اینبار عکاس خودم بودم.
نمیدانم اما دلم پر کشیده این نیمه شب برای همان روزها که بی دغدغه به همدیگر خوراکی تعارف کنیم و بوی گند الکل نباشد.
بنشینیم کنار جوی آب و لذت ببریم یا گوله برفی را بزنیم به سر و کله هم و لبخندهایمان رو بدون هیچ ماسکی ببینیم.
عمیقا دلم میخواهد کرونا برود و باز در برنامه کوهنوردی باشم که آقای علیزاده لیدر آن باشد و همه دوستان خوبم کنار من باشند.
دوستتان دارم، به فردایی سبز🌱 امیدوار خواهیم بود.
ارادتمند: پرستو
عکس ها آرشیوی از سالهای 97 است