نشانِ راه

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

قلم‌نوشت‌های یک مهندس مواد

نشانِ راه

نشان را علامت و نشانه معنا کرده‌اند. در اینجا نشان‌های راه زندگی در پیچ و تاب‌ها بیان می‌شود. آن نشان‌هایی که حافظ به زیبایی گفت:
از امتحان تو ایام را غرض آن است / که از صفای ریاضت دلت نشان گیرد

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲۷ مطلب با موضوع «روزنوشت های یک مهندسِ دانشجو روزنامه نگار» ثبت شده است

دوستی داشتم اهل شعر و نویسندگی که این شعر اخوان ثالث را با خط زیبایش در دوران دبیرستان برایم نوشت و هنوز هم آن را به یادگار دارم.

این روزها چقدر این شعر برایم رنگ و بوی دیگری دارد.

 

«لحظه دیدار نزدیک است

باز من دیوانه‌ام، مستم

باز می‌لرزد، دلم، دستم

بازگویی در جهان دیگری هستم

های! نخراشی به غفلت

گونهام را، تیغ!

های! نپریشی صفای

زلفکم را، دست!

آبرویم را نریزی، دل!

ای نخورده مست!

لحظه دیدار نزدیک است»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۰۰ ، ۲۱:۲۱
پرستو مرادی

وقتی آدم منتظر است، فقط روزها را می‌گذراند و به تعبیری سر می‌کند

این روزشماری‌ها آدم را ذره ذره آب می‌کند

انتظار، بی خبری و فضای برزخ خودش یک نوع سلاح کُشنده است

نگذارید کسی در انتظار و بی خبری آب شود...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۰۰ ، ۰۸:۲۳
پرستو مرادی

سلام، سلامی به امید حال عالی و خوش و نقش نگاری گل های قالی، آن هم قالی کرمانی
«روز دانشجو» 🖋️
شاید امسال آخرین سالی باشد که به عنوان #دانشجو این طلوع را در انتهای راهرو طبقه دوم دانشکده فنی مهندسی #دانشگاه_تربیت_مدرس می‌بینم. این روزها هر صبح پیش از طلوع وارد دانشکده می‌شوم و به سمت انتهای راهرو می‌روم که کار تحقیقاتی خودم را در آزمایشگاه شروع کنم و این صحنه هر صبح برای من تکرارنشدنی است و هر بار رنگی دیگر دارد.



دانشجو بودن این روزها خیلی سخت است. هم باید کار کنی، هم باید درس بخوانی و هم باید به تمام نقش های دیگر زندگی ات برسی.
البته دانشجو بودن در ایران به مراتب سخت تر است، آن هم دانشجو دکتری مهندسی بودن. #تحریم ها کمر تعمیر تجهیزات و خریداری تجهیزات جدید را برای ما شکسته است. به جرات می گویم که ما این روزها واقعا می دویم برای انجام یک آنالیز ساده. کاش مسئولین وزارت علوم اندکی بیشتر توجه کنند.

این مقاله ها که نوشته می‌شود و گفته می‌شود #ایران سطح علمی خوبی دارد، بعضا با خون جگر نوشته می‌شود. دست بردن بر موضوعات نوین جهان، آن هم با امکانات ابتدایی بسیار سخت است. 

خیلی سال است که دانشجو بوده ام و با دانشجوها زندگی کرده ام. از تجربه #خوابگاهی گرفته تا خانه دانشجویی داشتن. از تنهایی بیمار شدن ها در شهر غریب تا دل گرفتگی های تنهایی اش.

امروز به مناسبت یک جنبش اعتراضی در سال ١٣٣٢ روز دانشجو نام گذاری شده است، اما این روزها دانشجوهای ما گاهی بی تفاوت از مسائل مهم می‌گذرند و سر در همان کتاب های درسی کرده اند. حقیقت امر همیشه گفته ام، زندگی واقعی به مهارت های بیشتر از این کتاب ها نیاز دارد.

امیدوارم دانشجوهای ما با وجود مصائب فعلی #کرونا، زود فارغ التحضیل شده و با دانش خود و مطالبه گری خود رنگ بهتری به وطن ببخشند.

امروز را صمیمانه به دانشجوها تبریک می گویم 🌹، به ویژه آنها که برای این تحصیل مرارت ها می‌کشند.

امروز اگر اطراف تان دانشجویی هست، با تبریکی و دیداری حال دلش را تازه کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۰ ، ۱۲:۱۷
پرستو مرادی

این روزها بیش از هر زمان دیگری مرگ را به خودم نزدیک تر می‌بینم و دارم پرونده خیلی از کارهای نیمه تمام را می‌بندم. شاید یک روز دیگر یا ساعتی دیگر ما هم برویم جز آمار رفتگان، مگر کسی خبر از آینده دارد؟

و گاه با خودم می گویم، کاش همیشه یادم بود شاید لحظه دیگر نباشم، به گمانم دیگر خیلی خطاها را مرتکب نمی‌شدم یا خیلی حرف ها را نمی‌زدم، یا خیلی قدم ها را برنمی‌داشتم یا ...

امیدوارم همیشه این پرسش یادم بماند که آیا کسی از آینده خبر دارد؟

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۰۰ ، ۲۳:۱۹
پرستو مرادی

بی قراری یعنی نشنیدن آرامش، من آرامش را در کوهستان در یک نیمروز بهاری و آغاز هفته شنیدم، جایی نزدیک به خدا، جایی بنام کوهستان و تهی از وجود هر انسانی
جایی که خودم را شنیدم
گاهی خودت رو گوش بده تا آرامش را دریابی...

 


به وقت اولین صعود در  1400 به قله کلکچال 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۱۱
پرستو مرادی

فردا #روز_دختر است، روز ظرافت‌ها و زیبایی‌ها، روز موهای پریشان یا بافته شده با عشق، روز کسانی که نام گل‌ها با آن‌ها ماندگار شده و رنگ ها با وجود آن‌ها معنای دیگر پیدا کرده است.

حال در بین همین دختران که چنین وصف می‌شوند، گروه خاص تری هستند که هنر و زیبایی در برابر سخت کوشی آنها زانو زده و ادای احترام کرده است. دخترانی که برای تحصیل خود، برای امرار معاش خود سخت در #تلاش هستند و تار و پودها را بهم پیوند می‌دهند و نقشی دلبربا خلق می‌کنند، مثل همین دختران خطه سیستان و بلوچستان.

دخترانی که برای بار اول با هنر دست شان در نمایشگاهی ابتدای ورود کاخ سعدآباد آشنا شدم و از کالای دست ساز آنها استقبال کردم. رنگ های گرم دستبندها خبر از امید می‌دهد. آن‌ها هنوز به آینده ای روشن امیدوارند. آنها آینده‌ای می‌خواهند که در آن دغدغه تامین هزینه اولیه تحصیل نباشد. خلاف گفته برخی کاندیداهای ریاست جمهوری، باید بگویم این دختران دغدغه آرایش مو ندارند، آنها می‌خواهند مثل خیلی از دختران این سرزمین از سقفی برای درس خواندن و امکانات اولیه مناسبی برای زندگی برخوردار باشند.

سال‌ها تجربه زندگی در خوابگاه‌های دانشجویی و سفرهای متعددم به برخی نقاط کشور مرا با دخترانی آشنا کرد که از نظر هوش و توانمندی فوق العاده بودند و به راستی #قهرمان_زندگی خودشان به شمار می روند. دخترانی که وقتی برای خرید لوازم آرایش و بزم های آنچنانی نداشتند، اما ایده های ناب در چشم های دلبربایشان موج می زد. دخترانی که به ناحق آنها را دختری فاقد روحیه زنانگی خواندند اما کسی اشک ها و آرزوهای آنها را برای پوشیدن لباسی دخترانه با آن خنده‌های دلبربا ندید. دخترانی که باید سخت کار می‌کردند تا حتی از پدر و مادر خود مراقبت کنند، دخترانی که دلشان می‌خواست شاخه گلی روز دختر دریافت کنند و کسی به آن ها بگوید تو آنقدر زیبایی که جهان زیبایی اش را گویا از تو وام گرفته است.

من روز دختر را به تمام دختران تبریک می‌گویم اما به دختران سخت کوشی که همچون یک مرد برای زندگی جنگیدند و لطافت ها و ظرافت هایشان را پشت جدیت خود پنهان کردند تا در برابر سختی های روزگار قامت خم نکنند، ویژه و خاص تر تبریک می‌گویم.

امیدوارم یک روز تمام دختران سرزمین من در سطح عالی از عدالت، روز خود را جشن بگیرند و حال دل همه آنها عالی باشد.
💚☘️❤️
مراقب دختران سرزمین مان باشیم، مراقب کلاممان در برخورد با دختران باشیم‌، یادمان باشد تمام دختران زیبا و دارای روحیه لطیف هستند، مبادا دلی را برنجانیم.
ارداتمند: پرستو

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۳
پرستو مرادی

از شلوغی شهر گریزانم و چنین روزی به خلوتی عمیق نیازمندم. کنار رود نشسته ام و در بر کوهستان و در سکوتی آغشته به نغمه خوانی بلبل ها و در کنار دوست، پرونده دهه سوم زندگی را در یک بعدظهر بهاری و در آرامش کوه می بندم و با نام حضرت حق دهه چهارم را آغاز خواهم کردم...

تولد بیست سالگی ام را یادم نیست،اما این تولد یادم خواهد ماند. دهه ای را به اتمام رساندم که در آن بسیار زمین خوردم و در عین حال بسیار رشد کردم. اشک های ممتد داشت و در عین حال لبخندهایی از ته دل. بیماری های گوناگون و سلامتی هایی که خدا هدیه داد.

دهه سوم زندگی نگاهم را به خیلی از مسائل تغییر داد. ریزش ها و رویش های غریبی داشت.

امروز که دفتر یادداشتم را دستم گرفتم، دوستم گفت مزاحم خلوتت نمیشوم. گرچه هیچ چیزی ننوشتم و کنار گذاشتم. اما در دلم برای داشتن دوستانی شکر کردم که اینقدر بی آلایش و دوست داشتنی هستن که برای حریم خلوت من اینچنین احترام قائلند و اینچنین با سادگی مرا شاد می کنند.

دهه چهارم زندگی ام را با تجربه طبیعت گردی به منطقه جدید آغاز کردم. جشن تولدی در حوالی اردوگاه پلنگچال زیبا و طبیعت فوق العاده زیبای آن.

خدایا! دهه چهارم زندگی مرا چنان مقدر کن که تو خشنود باشی، همین

و سپاس از تمام کسانی که از راس ساعت بامداد و ورود به 29ام تولد مرا تبریک گفتند و عشق را به من ارزانی داشتند. دوستانی که تا همین چند قدمی تا دوستانی در آن سوی مرزها من را یاد کردند، صمیمانه متشکرم و قلبا دوستتان دارم💖🍃🌹.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۱:۵۴
پرستو مرادی


عزیزم!
عزیزم!
صدای گریه آیلین از طبقه بالا شنیده می‌شود و مدام می‌گوید: «عزیزم!»

عزیز دو هفته بود بیمار بود و به #کرونا مبتلا شده بود و نباید پیش عزیز می‌رفت. صدای سرفه‌های عزیز عمیقا آدم را ناراحت می‌کرد. عزیز نای ایستادن هم نداشت. صدایش گرفته بود و سردردهای بدی داشت. خدا رو شکر که حداقل پزشک گفت ریه ها درگیر نشدند، اما خب بیماری شدت داشت.

با تمام این ها عزیز حواسش به قرص های پدر بود و به من می‌گفت قرص های پدرت یادت نرود.
می‌گفت درها را ببند.
فراموش نکنی آب بریزی داخل سماور و....

تازه فهمیدم عزیز چه کارها می‌کرد و ما غافل بودیم.

چند روزی گذشت و عزیز کمی بهتر شد و حالا من در تب و لرز می‌سوختم و می لرزیدم. درد هم امان از من گرفته بود. به خاطر مراقبت از مادر، من هم مبتلا شده بودم. با اینکه مهر سال گذشته هم مبتلا شده بودم، اما این بار از شدت بدن درد صدای ناله ام بلند شده بود و دو شب از تب و لرز به خودم می پیچیدم. هر چند الان قدری بهترم، اما سرفه ها و سردردهایش قدری باقی مانده است.

بگذریم از اینکه پدر هم قدری ناخوش احوال بود...

روزهای سختی است. کار و بارت تعطیل می شود. تمام دغدغه ات می شود، سلامتی عزیزانت. اخبار هم که مدام آمار رو به افزایش فوتی ها را گوشزد می‌کند.
تا دیروز افراد کمی اطراف ما درگیر بودند، اما امروز بیشتر اطرافیان ما حداقل یکبار به این بیماری مبتلا شدند.

جدای نگرانی‌ها و حال بد آدمی، قرنطینه هم روان آدم را بهم ریخته است. حجم افسردگی ها و بی قراری ها را افزایش داده است.

در این روزها خیلی مراقب همدیگر باشیم، خواهش می‌کنم به خاطر کسانی که دوستتان دارند، بیشتر مراقب خودتان و خوبی هایتان باشید.
امیدوارم روزهای سخت بگذرد...

 


 

 

ارادتمند شما: پرستو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۱:۳۳
پرستو مرادی


این عکس متعلق به گلی است‌ که در اولین صعود سال ١٣۹۹ در قله کلکچال و در ارتفاع ۳۳۵٠ متر آن را مشاهده کردم.
شکوه این گل مرا مدهوش خودش کرد. از این بابت که خودش را از بین سنگ ها بیرون کشانده و به رشد خودش آن هم در قله ادامه داده بود.


شاید خلاصه سال ١٣٩٩ من نیز همین باشد «برای رویش به سنگهای مسیرت توجه نکن، به درون خودت رجوع کن و با انعطافی از‌ سختی عبور کن و منتظر جوی آب و رودخانه نباش، بارش رحمت الهی رزق ماست»

خدا همواره مسیری را برای ما خواهد ساخت، ما باید هنر دیدن مسیر را کسب کنیم و گاهی دست بکشیم از مسیری که به سنگ می‌خورد.

در سال ١٣۹۹ پای گفتگو آدم‌هایی نشستم که چه مرارت ها کشیده بودند و اما در نهایت دستاوردهای خوبی برای کشور رقم زدند و شبیه همین گل در قله اهداف خود روییده بودند.
و آدم‌هایی را هم دیدم که نشسته و منتظرند کسی برای آن‌ها تحولی رقم بزند.

فصل الخطاب این است، آن لحظه که در دعای تحویل سال «حول حالنا إلی أحسن الحال» را طلب می‌کنیم، باید بدانیم آن حال نیکوتر رقم نمی‌خورد مگر به مدد اراده و تلاش هر روز ما.

امیدوارم سال ١۴٠٠ برای همه ما سرشار از رویش‌های شبیه این گل باشد. یادمان باشد تاریخ پر از التهاب بوده و ما هم در فصلی از این تاریخ حضور داریم، پس نقش و شکوه خود را رقم بزنیم، درگیر مجادله با سنگها نشویم، عبور کنیم.

هر صبح برای ما آینده‌ای تازه است، من سالی را برایتان آرزومندم که هر روزتان سرشار از عشق باشد و حال دلتان خوب و زندگی تان سرشار از رحمت و برکت🌱🍃🌼💮🌼
سال ١۴٠٠ بر شما مبارک🌹🌺🌹
در قنوت دستان مان در لحظه یا مقلب القلوب همدیگر را دعا کنیم.


ارادتمند: پرستو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۳۳
پرستو مرادی



حدود ساعت ۳:٣٠ است، بیدار می‌شوم. سر جاده می‌ایستم و با اتوبوس باید به کارخانه بروم. حوالی ۶:٣٠ صبح به کارخانه می‌رسم. نسکافه ای آماده می‌کنم تا بویش خواب از سرم بپرداند. به آزمایشگاه تحقیق و توسعه واحد خودم می‌روم و وضعیت را ارزیابی می‌کنم. واحد من اولین واحدی بود که باید شروع به کار می‌کرد. بعد به اتاق بازرسین کنترل کیفی می‌رفتم و از آنها یک وضعیت استعلام می‌کردم، آن روزها هم‌زمان هم مدیر کنترل کیفی بودم و هم مهندس واحد تحقیق و توسعه. در جلسات مهندسی با کنترل کیفی باید خودم را هم خوب نقد می‌کردم.... برشی از یک روز کاری در سال ۱۳۹۶

حالا به بهانه امروز و #روز_مهندس نمی‌دانم از بیداری هایش بگویم یا از امضایی که باید بزند تا قطعه‌ای حکم تایید بگیرد برای خروج از کارخانه؟ از استرس‌های ایمنی اش بگویم یا روزها و ماه‌ها در آزمایشگاه کار کردنش برای رسیدن به یک قطعه خوب مهندسی؟ از محاسبات طولانی بگویم یا شبیه‌سازی‌های چند روزه‌اش؟ روزها در سایت‌های معدنی در بیابان ماندش برای رونق معدن؟ گرمای بیش از ٧٠ درجه را در سایت های عسلویه تحمل کردن یا...

به قول استادم، پروفسور صبور، «مهندسی کسی است که باید برای یک مسئله به روشی یک راه حل پیدا کند».

قصه ما با رشته‌های دیگر آنجا متفاوت است که اینجا دانش باید به کار گرفته شود. شاید علوم پایه به بازده ١٠٠ درصدی فکر کنند اما مهندسی با بازده بسیار کمتر از ١۰۰ درصد توربین را ساخته است. مهندس واقع گراست. چون عدد صد درصدی فعلا در جهان ممکن نیست! کسی که باید این عدد را پیوسته ارتقا دهد، مهندس است.

روزهایی در آزمایشگاه بعد از ١٨ ساعت کار متوالی، گاهی مثل همین تصویر در آزمایشگاه کامپوزیت دانشکده فنی مهندسی به یک کنج خیره و در افکارم غوطه‌ور می‌شوم. خستگی های من با دیدن نتایج تست قطعه از تن به در می‌رود.
بخشی از رشد صنعت ما مرهون تلاش مهندسی است. کسانی که بارها شکست خوردند تا به دستاوردی عظیم برسند. این روز را به کسانی تبریک می‌گویم که در برابر شکست‌ها تاب آوردند و در نهایت به نتیجه‌ای عالی رسیدند.

از خودم بگویم، مهندسی مرا هر روز بیشتر عاشق جهان کرده‌است. اگر بگویم چه ها می‌بینیم در اعماق مواد، شما نیز عاشق خالق این جهان می‌شوید...

روز مهندس بر مهندسان و به ویژه مهندسین مواد  که جزو مهندسان رشته های مادر محسوب می‌شوند، صمیمانه تبریک میگویم.🌹🌹🌺🎊

«طربسرای محبت کنون شود معمور/ که طاق ابروی یار منش مهندس شد» #حافظ

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۲۲
پرستو مرادی